حاشیه ای بر مکتوبات در موضوع اجتماع خردمند
پایگاه خبری اولکامیز- احمد مرادپور : کلید کامیابی انسان خردورز کشف و جمع اوری داده ها بدون پیش فرض هاست،در اینجا بی شک رویکرد عقلِ محض بررسی تئوری ها ی مختلف و سنجش انها بر اساس داده های علمی مبتنی بر عقول بشری می باشد در این معنا هر انچه از دنیای ماقبلِ اندیشهِ مرکب به ما رسیده میتولوژی تلقی می گردد مگر انکه خلاف ان ثابت شود ، در مثال می توان به عمر۱۰۰۰ ساله برخی از پیشینیان که در روایات کهن امده اشاره نمود یا انشقاق ماه و امثال و نظایر ان.
به شگفتی باید افزود پاره ای بر این گمانند دستاوردهای خردورزانه عالمان در حوزه علوم نمی تواند انسان شمول باشد و بلکه در حوزه جغرافیا و تربیت و خورد و خوراک محصور می گردد حال انکه همه انسانها در طبایع انسانی مشترک می باشند و انسان ها به اعتبار فیزیولوژی مشترک در یک رده علمی قرا می گیرند ( ضمن پذیرش پاره ای عوامل و مستثنیات انحصاری ).
در تعالیم دینی ضمیر انسان ( مَنِ گسترده ، ایگو) را چونان لوح سفید منزهاز کارکرد خطاکارانه و معصیت جویی می دانند و اخلاق را ، فارغ از منابع الهام بخش ان عامل تعالی بخش یا گمراه کننده می خوانند ( اخلاق اسلامی یا اخلاق ایین های مورد انکار) اما بی شک فروید در مقام یک پسیکولوژیست با کشف ابعاد پنهان ناخوداگاه انسان ثابت نمود که انسان در تلاطم و تضاد نیروهای مختلف است و با کشف انچه انسان در رفتار خود ، نمی نمایاند، می توان به اگاهی بیشتری در شناخت درون ذهن انسان دست یافت.
امروزه می دانیم انسان ها حامل ژنوم های اطلاعاتی مختلفی می باشند کدهایی که ساختار شخصیت را به مانند سازه ای شگفت انگیز بنا می نمایند با این وصف در این هنگامه ، چگونه می توان قائل به پاک بودن ضمیر انسان چونان لوحی سفید بود!؟
با درک خدمت سایکولوژیست هایی چون فروید چگونه می توان دستاوردهای علمی ایشان در حوزه رفتار شناسی و درمان بیماری های پیشرفته روانی را نادیده گرفت؟
ایا چون او یهودی زاده بوده دانش او محل اعتنا نیست؟
این گمان بسیار نازل است !
چون فروید یهودی بوده و در ایین یهود رفتارهای نامشروعی وجود دارد لذا نظریات او نمی تواند محل اعتنا باشد!؟
،شگفتا!!!
همچنین برخی مدعای ان را دارند که نوع تغذیه انسان در طبایع و رفتار انسان موثر است اما در علم پزشکی سخن مورخین و گردشگران نیز هرگز نمی تواند مستند یک بحث علمی قرار گیرد ، جامعه شناس و مورخی که با دیدن رفتار و تغذیه انسانهای جوامعی خاص ،فرضی را متصور گردیده به دلیل انکه فرضیه ایشان مراحل تجربه پذیری و تبیین را نپیموده و تبدیل به علم نگردیده نمی تواند به عنوان سند در یک بحث علمی قرارگیرد
این بحث نیز مطرح می گردد که لاابالی گری در جوامع غربی نتیجه خوردن گوشت خوک است!!!
این نهایت سطحی نگریست ، اگر چنین است در اینصورت با توجه به سطح بسیار گسترده لابالی گری و دین گریزی کنونی در جامعه ایرانی باید چنین نتیجه گرفت که در جوامع ایرانی نیز گوشت خوک مصرف می شود ؟!
تحلیل به قصد استنتاجِ مطلوبْ ، خوشایند اذهانیست که درگیر پیش فرض ها می باشند جوامع خردمند با رد پیش فرض ها و مطالعه عینیات حاکم بر امور توانستند بر امور عالم چیره شوند .
www.ulkamiz..ir