روزی که اسرار فاش می شوند!

پایگاه خبری اولکامیز – محمد صفا سیدی:
این روزها محیط زیست شهری به نام آق قلا زبان باز می کند و فریاد « هل من ناصر » ، سر می دهد اما نه از زبان حافظان اسمی محیط زیست بلکه از ساکنان درد کشیده این محیط، از گلوی حنجره ای پر از درد، مگر این همه سال این محیط بیچاره زبان نداشت؟! این همه سال کجا بودند نمایندگان دشت های انتظار چرا امروز این اسرار برملا می شوند!
هر هزینه ای را بالطبع سودی حاصل است، اما گرمای این همه سال آتش بدون دود کجا رفت ؟! عواید این همه خسران کجاست!؟ این همه سال شتر سواری های که از منافع مردم محروم آق قلا انجام گرفت چه شد و کجا رفت؟! و چرا داد از نهاد کسی بیرون نیامد؟!
آیا در این همه مدت این دشت ها زبان نداشتند، تا دادشان به دادگر برسانند، خدمات متقابل این همه منافع از قبال شهری محروم به کجا می شتابد که برای به دست آوردن دستگاهی حاصل از بیماری این فجایع محیطی و مگس ها و پشه های نیش دارش التماس کنیم و یا به دنبال جای سبز بگردیم برای نفسی راحت و سالم، آن وقت تازه شروع می شود صحبت خدمات متقابل به شهری سیل زده، حتی سیل ویرانگر هم گاها ماهی با خود می آورد ولی سیل خرابی این بشر آه!
روزی که رازها برملا می شوند عده ای تازه آگاه می گردند و عده ای به توجیه کردن ها مشغول، خدا می داند از پس این پسماندها چه کمپوستی درآمده برای کامهای که نه بوی پسماند چشیده اند و نه روی آن دیده اند ولی شاخه هایشان سرسبزتر گشته و میوه هایشان پر بارتر، آنها حتی غصهی آب ده بالا و پایین را هم نشنیده اند قصه ای که هر کودکی میداند که اگر آب بر ده پایین ببندید روزی برای آب خواهی بر خواهید گشت و این مصیبت دامن همه را خواهد گرفت.
این روزها اسرار زیادی آشکار می شوند اسراری که ما را این همه سال بر سر مزار خود مشغول ساخته و حل مسئله جداول کرده بودند و آگاهانه ما را وادار به معامله فشار از پایین و چانه از بالا کشانده بودند تا همچنان بر سود خود بیافزایند و کامهای را شیرین تر کنند برای اهالی بالادست..
و این قصه فعلا ادامه دارد، البته اینبار بار متفاوت خواهد بود.
www.ulkamiz.ir