قمه کشی در مدرسه!!

پایگاه خبری اولکامیز – آنه محمد مارامایی، فرهنگی بازنشسته: زمانی در کشورمان همه امور طبق قاعده و قانون خاصی جریان اشت حساب و کتاب، مقام و منزلت ، ادب و تربیت و…روی اصول و برنامه بود اما امروزه بدون هیچ تعصب ، غرض و مرض باید اذعان نمایم که متاسفانه بسیاری از گفتارها ، رفتارها و عملکردها بر روی قاعده وقانون نیست .
نمی دانم علت چیست فکر می کنم چون مقام ، قدرت .حکومت و… براساس لیاقت وشایستگی و… نیست ما شاهد این وضعیت اسفناک رفتاری .اجتماعی .فرهنگی .سیاسی و…هستیم.
اگر این فیلم را یعنی ورود پدر دانش آموزی با قمه به محیط آموزشی و تربیتی را حتی عاشق ترین فرد انقلاب هم ببیند. اگر در ذاتش وجدان .ایمان .حب وطن و… باشد باید به این وضعیت گریه و شیون نماید.
آخه چطور میشه یک فردی به قشر فرهنگیان که شغل انبیا را واقعا دارند و انبیایی به آینده سازان کشورمان خدمت می کنند اینچنین بی احترامی کند؟!
آیا فرهنگیان که اینهمه مشکلات اقتصادی اجتماعی و… دارند و به زور زندگی خودشان را می گذارنند، هدفی غیر از آموزش وتربیت نسل های آینده را دارند؟
اگر این آقا اینچنین جرأت دارند چرا به افرادی که همچون زالو خون مردم را می مکند کاری ندارد؟ (مانند نمایندگان وسایل نقلیه ایران خودرو.سایپا یا شرکت های بزرگ قاچاق کالا .ارز.بنزین و…)
آیا دیواری کوتاهتر از دیوار فرهنگیان مظلوم پیدا نکرده که اینچنین قدرت نمایی می نماید و آبروی نداشته خود وخانواده اش را می برد؟
آیا اگر فرزند شاگرد خود این آقا خوب تربیت شده باشد که معلومه نشده، از دیدن این صحنه زشت خوشحال خواهد شد؟
این فرد خاطی که فردا یا پس فرداها مقامات او را با گفتن عذر می خواهم دست خودم نبود و شما به بزرگواری خودتان ببخشید به فرهنگی مظلوم تبرئه خواهد شد مشکل این همکار فرهنگی و خانواده اش حل خواهد شدو شخصیت برباد رفته اش بازخواهد گشت؟
حاکمان ومسئولان آیا متوجه هستند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند که قطعا با وضعیت فعلی ادامه خواهد یافت. آینده جامعه ما چه وضعیت اسفناک و دردناکی خواهد داشت؟
من خودم در سی و دو سال خدمت مشکلات کوچک و جزئی با والدین فرزندان داشته ام ولی والدین آنقدر شعور ومعرفت داشته اند که با کمی بحث و گفتگو مشکل حل می شد. مشکلاتی چون اخراج از کلاس و فرستادن پیش مدیر.تنبیه با کم کردن نمره انضباط و….
مثلا روزی در مدرسه حبیب زاده روستای ترنگ تپه یک آقای قوی هیکل با جار وجنجال وارد حیاط مدرسه شد.مدیر مدرسه به استقبال او رفت و با خواهش و تمنا او را به دفتر مدرسه هدایت نمود. بعد از چند دقیقه ای دانش آموزی به کلاس من آمده وگفت آقا معلم مدیر با شما کار دارد.
من هم پیش مدیر رفتم و با سلام و احوالپرسی روی صندلی روبروی آن آقای قوی هیکل نشستم .
مدیر مدرسه به آن آقا گفت این معلم فرزند شما است که فرمودید دیروز از کلاس فرزندتان را به دفتر فرستاده است.
آن آقا چون به اسم من را نمی شناخت گفت: این آقا معلم را که چندین سال در این مدرسه زحمت کشیده می شناسم و می دانم که روی تربیت دانش آموزان حساس است و الکی با دانش آموزی مشکل نخواهد داشت و حتما فرزند من کار زشتی انجام داده که مجبور شده او را به دفتر بفرستد و در آخر هم با عذر خواهی و دست دادن با من و مدیر مدرسه را ترک کردند.
ازاین اتفاقات خواهی نخواهی رخ می دهد و با تدبیر میشه حل کرد.
ولی اینکه درحضور دانش آموزان و همکاران آن هم با قمه به محیط آموزشی وارد شوی و در رسانه های داخلی وخارجی دیده شود خود کلی معضل بزرگی است که حاکمان و مسئولان باید و باید فکر اساسی جهت جلوگیری از این وضعیت به عمل آورند.
به امید فردایی بهتر برای جامعه انقلابی کشورمان
www.ulkamiz.ir
مشت های محکم واقعیت!
شغل اصلی نگارنده این سطور تدریس و معلمی است، دو روزی از “روز معلم” نگذشته است، دوستی فرهیخته، مرتضی کاظمی، پیامی کوبنده برای امثال من و خودش داشت که حکم سوزنی را دارد برای مایی که دائم در حال جوالدوز زدن به دیگران و نقد زمین و زمان ایم:
“عرض کنم خدمت شما؛ در نقش و اهمیت جایگاه معلم (در همین مفهوم رایج به معنای کسی که در استخدام دولت است) اغراق کردهایم. معلم بودن اینقدر که گفتهایم و شنیدهایم مهم نیست. نقش معلم حداکثر همانقدر مهم است که نقش نجار و بقال و خلبان و راننده اتوبوس و نانوا و کارگر ساختمانی و بنا و مهندس و پزشک مهم است.
صادقانه عرض کنم، در جامعه ما این شغلهایی که اسم بردم از نقش و اهمیت معلم مهمتر و جذابتر است. با عرض معذرت، خدمت ملت شریف ایران و دوستان بزرگواری که معلم مدرسه و آموزشگاهها یا استاد دانشگاه هستند عرض کنم فعلاً حضرات معلمها (که خودم نیز بعضاً یکی از آنها هستم) غالباً افرادی زیادهخواه هستند که چندان مثمر ثمر نیستند اما دائم نق میزنند و انتظار دارند از جیب ملت حتی با زور و کنترلگری و اعتراض بهرهها ببرند.
اینکه عرض میکنم معلمها چندان مثمر نیستند منظورم معلمهای دوره ابتدایی نیست. معلمهای دوره ابتدایی همین که خواندن و نوشتن آموزش دادهاند مثمر ثمر بودهاند و هر چه دستمزد از جیب ملت گرفتهاند نوش جانشان باد. اما حضراتی که در چند دهسال گذشته، هزاران میلیارد تومان از جیب ملت خوردهاند اما تدریسهاشان در زبان انگلیسی و عربی (و بسیاری از درسها و وعظها) تقریباً بیثمر بوده یا حضراتی که در کسوت استاد دانشگاه، هزاران میلیارد تومان از جیب ملت برداشت کردهاند و نتیجهاش خیل عظیمی از بیثمرهای تحصیلکرده بوده؛ دچار توهمات شدهاند که فکر میکنند نقش پیامبری بر عهده دارند و دولت و ملت به آنها بدهکار هستند و دائم باید چهارزانو در حال تعظیم و تکریمشان باشند.
شاید بد نباشد به دوستان معلم و استاد دانشگاه که چنین شرایطی را تأیید میکنند پیشنهاد کنیم نانوا و راننده تاکسی بودن یا سایر شغلهای شریف که معمولاً پرثمرتر است را از معلم بودن جدیتر بگیرند”.
نقدی گزنده ولی واقعی بود برای امثال من، باشد که ادب شویم، والله اعلم.
از @MortezaZendegi
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
اقای معلمی . این نوشتار خودت را مثل اینکه نخوانده ای ؟ جرا بیخود و بی دلیل به بعضی از فرهیختگانی که به تدریس در زبان انگلیسی و عربی مشغول هستند اتهام خوردن هزاران میلیارد تومان از جیب ملت می زنید ؟ هم چنین کدام حضراتی که در کسوت استاد دانشگاه هستند که بقول خودت هزاران میلیارد تومان از جیب ملت برداشت کردهاند؟ بنظر می رسد بدجوری توهم زده ای … و یک سوال ، ایا این ادعاها برای دیده شدن خودت نیست که فکر میکنید نقش پیامبری در جوامع را بر عهده دارید و انتظار دارید که بقیه احاد جامعه دائم باید چهارزانو در حال تعظیم و تکریمشان باشند. فاین التذهبون