گُوتِرگه
پایگاه خبری اولکامیز- دکتر سعید یلقی : از واپسین سال های دهه پنجاه میگویم که هنوز کودکی هفت و هشت ساله بیش نبودم. در بالادست روستا با فاصله ۲۰۰تا ۳۰۰ متری از مناطق مسکونی، رودخانه گُوتِرگه که از مناطق جنگلی ارتفاعات شرق گرگان منشاء یافته بود ،خرامان ، گاهی خروشان و در بیشتر اوقات آرام ، بسمت خانه اصلی خود گرگان رود و از آنجا نیز به مقصد دریای خزر طی طریق می نمود.
در واپسین روزهای سال ماضی و نخستین روزهای سال نو با گرم شدن تدریجی آب ، انواع ماهیان کپور دریایی ، تلاجی و سفید برای تخمریزی تا روستای اونق یلقی مهاجرت میکردند.
جوانان و نوجوانان روستا گَندِله ( ابزار صید ماهی عبارت از گِرد بافته توری متصل به دسته چوبی) بدست با کمک کور سوی فانوس تا سحرگاهان در حاشیه رودخانه مذبور برای صید ماهی مشغول می شدند و این عادت همه ساله آنها بود .
گاهی رودخانه گُوترگه طغیان میکرد صدای بلند و هیجانی شبانگاهی ،توام با خوف و ترس، آی سیل ساکنین مرکز روستا که در مسیر و معرض سیل بودند ،خواب شیرین را از چشم بسیاری می رُبود .
گاهی نیز سیلاب های بهاره این رودخانه کُهن که از طریق جُویِ “قُولوجِق” که از کنار خانه نورجان ، صفر آمانی ،کاکا ماسان و ملابایرجان دَدَه بسمت پایین دست روستا در پهنه مراتع بین دو روستای بالا و پایین جاری میشد ، خبر از سرسبزی بهاره چراگاه برای گاوان و گوسفندان و گله اسبان اهالی روستا میداد .
در آن سال ها بدنبال سیراب شدن مراتع ،دیگر چوپانان مجبور به حرکت گله رمه به دور دست ها نبودند ،صبحگاهان و عصرگاهان بارها شاهد هم آغوشی بره با گوسفندان مادر و همچنین نظاره گر لحظات زیبای شیرخوری کُره اسب با دُم جُنبانی خاص و دیدنی آن حیوان نجیب بودم .
چوپانان نیز با خاطر جمعی از سیرشدن گَله خود دور هم جمع می شدند تا کُندوک پر از آب خود را با افروختن شعله آتش هیزمی مهیای جو شیدن میکردند تا با فراغ بال بیشتری ، با گرم کردن نان تنوری درون دُوش توبره به همراه چای شیری (در فصل زایش گوسفندان چوپانان قدری شیر از گوسفند تازه زائیده می دوشیدند) نوش جان کنند!
گُوتِرگه در محدوده روستا ،در دو نقطه یکی در غرب و دیگری در شرق روستا در دل خود واجد دو معبر و گذرگاه برای عابرین پیاده و سواره داشت که در فصل کشاورزی اهالی روستا پس از کار سنگین کشاورزی روزانه در این نقطه تلاقی به همدیگر می رسیدند با تحویل دادن روی خندان، تبسم بر چهره و زدن آب زلال رودخانه بر پای ،صورت و دستان خود، خستگی را از تن رنجور یکدگر بیرون میکردند.
آری این میراث طبیعی و موهبت الهی ناگفته های فراوان در سینه دارد و امروزه به علت رفتار پدیده های انسان ساخت در مسیر آن، تغییر اقلیم و گرفتاری در چنگال تخریب و فرسایش شکل و قیافه خویش را از دست داده و گاهی حیات دیرین آن نیز به خطر می افتد که هر از گاهی با جوش و خروش غیر مترقبه خویش مراتب عدم رضایت خود را به ما انسانها نشان میدهد و یادآور این نکته کلیدی و طلایی میشود” ما این مواهب طبیعی را از گذشتگان خویش به ارث نبرده ایم بلکه از آیندگان به وام گرفته ایم”.
یک رودخانه و چندین نقش موثر در زیبایی و جلوه طبیعت و زندگی انسانها که مرا به نوشتن این یادداشت واداشت! ۷/آبان/۹۹ برگزفته از کانال نویسنده
www.ulkamiz.ir