گفتگو

گفتگوی ترکمن دیار با پیخی موحد خیّر و کارآفرین نمونه ترکمن + تصاویر ( قسمت سوم )

پایگاه خبری اولکامیز – بخش سوم مصاحبه مجله ترکمن دیار با حاج پیغمبرقلی موحد معروف پیخی حاجی موحد فعال امور خیریه و اقتصادی  را در ذیل می خوانید:

خبرنگار و نماینده مجله تهران مصور بودم

*آیا روزنامه و نشریات را می خواندید؟  

قبلا می خواندم الان نمی خوانم. قبل از انقلاب در آق قلا نماینده مجله تهران مصور بودم  سردبیر آن بهنود بود. از آن مجله کارت خبرنگاری هم دارم.

*با شعر و ادبیات ارتباط دارید؟

خیر. ولی روزنامه زیاد می خواندم ورزشی زیاد می خواندم بعد روزنامه های سیاسی را دوست داشتم بعد از انقلاب روزنامه سلام را می خواندم سپس در دوران اصلاحات روزنامه ها زیاد شد انها را می خواندم. الان نامشان یادم نیست.

*در دوران اصلاحات مطبوعات رونق پیدا کرد شما بیشتر چه روزنامه هایی را می خواندید؟  

بیشتر روزنامه های چپی را می خواندم.

*گفتید که نماینده مجله تهران مصور در آق قلا بودید؟

بله نمایندگی مجله تهران مصور را داشتم از هر شماره ۱۰ یا ۲۰ عدد می آمد می خریدند من خبرنگار و نماینده انها بودم. مجله سیاسی بود مهندس والا مدیر عامل بود و بهنود سردبیرش.

*بهنود به آق قلا آمد؟ آیا دعوت کردید؟

نه نیامد. دعوت نکردم.

*از فعالیت در مطبوعات حرف بزنید؟

قبل از انقلاب هم فعالیت داشتیم کمبود شهر را با نامه و یا روزنامه منعکس می کردیم قبل از انقلاب اطلاعات و کیهان بود بیشتر اینها بودند. زمانی نوروزمیرزاعلی را مامورها اذیت کردند من در روزنامه نوشتم هر چه بگندد نمکش بزنند وای به آن روزی که نمک بگندد مامور ژاندرمری که باید حافط امنیت منطقه باشد این کارها را می کند.

بعد از انقلاب برای دو راننده ما  مشکلی پیش آمد. ماشین را توقیف کردند. خلاصه  پیگیری کردیم، نامه نوشتیم. برخی از متنفذین را وساطت قرار دادیم ، وزیر امور خارجه تلفن زد نشد. آن مسئول لج کرد و گفت رئیس جمهور هم بگوید. تا اینکه در یکی از روزنامه های پرتیراژ مطلبی نوشتم و گفتم اگر روزنامه نگاران ایران را در افعانستان می کشند تعجب نکنید در ایران هم ماشین ها را توقیف می کنند. روزنامه این متن مرا جای مناسبی چاپ کرد و تیتر قرار داد. پس از چاپ یک برگش را فاکس کردم وقتی آن مسئول روزنامه را دریافت کرد بلافاصله ماشین ها را آزاد کرد.

*یادداشت ها و نوشته هایی از آن دوران دارید؟

پاره کردند آتش زدند

 

الیاس آخوند و دکتر غنی محبوب بودند

*در باره دو شخصیت آق قلایی الیاس آخوند قرنجیک و دکتر غنی چه سخنی دارید؟  

الیاس آخوند آدم خوبی بود آرام بود محبوب بود مردم او را خیلی دوست داشتند. دکتر غنی  مردم مدار بود من از او خیلی راضی بودم وقتی پدرو مادرم مریض بود زنگ می زدم خودش می آمد حتی وسط تابستان. حق ویزیت هم نمی گرفت.

*با یارمحمد آخوند نظری مدیر حوزه علمیه قره بلاغ ارتباط زیادی داشتید؟

برادر بزرگم آق اویلی حاجی به دین علاقمند بود. خودش کار میکرد از دیگران پول میگرفت. کمک می کرد به حوزه. رابطه مان با یارمحمد آخوند خوب بود. با او عکس هم دارم.

*با محمد آخوند جرجانی که در زمان پهلوی بیست سال نماینده ترکمن صحرا بود ارتباط داشتید؟

نه. او از ما بزرگتر بود .

*با دکتر منصور و مهین گرگانی چی ؟

مهین دکتر زنان بود برای مسائل پزشکی به حضورش می رفتیم. رابطه نزدیکی نداشتیم. منصورقبل از انقلاب کاندیدا شد. در گنبذ و روستا ها سخنرانی می کرد می گفت: من داماریم بار شول دامار قویمیار

*آیا با احمد محمدی  کارخانه دار متمول و خوشنام گنبدی روابط دوستانه و تجاری داشتید؟

با خودش ارتباط نداشتم ولی با  فرزندش امین چند صباحی معامله میکردم. 

*پنجاه سال قبل بزرگان ( یاشولی های ) آق قلا چه کسانی بودند؟

پورقازها بودند. ملا بردی حاجی قزل و قاریاغدی حاجی طعنه بودند. احمد توکلی بود. محمد دردی پورقاز بود.

*طایفه کم از نظراقتصادی از استعداد والایی برخوردار هستند شما کم هستید؟

بله من از طایفه کم هستم. مرحوم آنه محمد نیازی شهردار گنبد، کم دیگر هم داریم درغرب به نام نائمی. کم ها در گذشته همه صنعتگر واستاکارماهر بودند. در گنبد آقای عطامحمدی  صاحب کارخانه آرد هم از طایفه کم است

 

صداقت مهم است

*در اقتصاد رقابت نقش دارد یا تفکر مهم است؟

تفکر مهم است هر کس به مسیر خود می رود البته برنامه هم اهمیت دارد. نظم و ترتیب و نظارت هم باید باشد. صداقت مهم است اگر صداقت و درستکاری باشد خدا کمک می کند. اگربه کسی  کمک کنید خدا جایش را پر میکند بخاطر کمک ثروت شما کم نمی شود بلکه اضافه می شود.

*چند نفر در مجموعه شما کار می کنند آیا به صد نفر می رسند؟

حدود ۲۵۰ نفر کار می کنند. به پاکستان گاز صادر میکنیم  ۸۰ – ۹۰ تا ماشین داریم به راننده حقوق می دهیم. ما در چهار پنج رشته فعالیت می کنیم. فقط یک رشته نیست شرکت گودرزگرگان برای ماست. در زمینه کشاورزی مرغداری  گاز فروشی و . . هم فعالیت می کنیم.

*آیا فرزند بزرگت حمید در عرصه اقتصاد می تواند به حد و اندازه شما برسد؟

بله انشاء الله  به حد من می رسد. شاید هم بیشتر رشد کند به فعالیتش بستگی دارد. حمید بعد از اینکه از سربازی آمد تغییر کرد. در تیپ ۸۵ گرگان خدمت کرد و از دوران سربازی چیزهای فروانی یاد گرفت و به ما زیاد کمک کرد.

*چهار پنج مجموعه دارید چطوربه همه کارها می رسید و مدیریت می کنید؟

من مدیریت نمی کنم حمید مدیریت می کند.

*قبلا چطور مدیریت می کردید رمز و راز این مدیریت چیست؟

رمز مدیریت من صداقت است.  گاز می آورد یم از ترکمنستان. تقریبا ۱۰۰ الی ۱۲۰ ماشین گاز می آوردیم. میخواستند به پیمانکار دیگر واگذار کنند. راننده ها مخالفت کردند. دو سه روز نرفتند. همه یکصدا گفتند اگر موحد نباشد کار نمی کنیم به رانندگان گفتند چرا  اینکار را می کنید  پاسخ دادند موحد سالم است به موقع حق و حقوق مان را  می دهد. کسی که می آید معلوم نیست از کجاست فردا شاید حق ما را ندهد.

*چه کتاب هایی خواندید؟

خانه ام می آیی کتابها را می بینید. الان چشمم برای مطالعه جواب نمی دهد

( به او می گویم خواهم آمد عکس های قدیمی را هم آماده کنید در مجله استفاده کنیم. شما تاریخ زنده آق قلا هستید )

**ادامه مصاحبه ( قسمت پایانی ) در روزهای آینده منتشر می شود

منبع – ماهنامه ترکمن دیار شماره دهم ( ویژه نوروز )

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. اقای حاج عزیز قلی محمدی معروف به آتا محمدی خودش میگفت طایفه ام کر است ، یادم هست ، ایشان در نزد بنده از بزرگان کر با افتخار نام بردند ازجمله دکتر مهمیانی ، دکتر قاضیانی ، دکترکر ، دکتر ساتلیق محمدی و ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا