اخبار

اعتماد زیاد ، طعمه نزدیکان

پایگاه خبری اولکامیز – آنه محمد مارامایی: در زندگی گاهی متوجه حقایقی می شویم که واقعا انسان می ماند چه بگوید.

چند روز پیش وقتی دفترتلفن قدیمی خانه خودمان را نگاه می کردم. چشمم به اسم یک همکار قدیمی افتاد که در شهر دیگر استان زندگی میکند و حداقل بیست سال ازش خبر نداشتم .

کنجکاو شدم گفتم یک خبری ازش بگیرم که ای کاش نمی گرفتم چون آنقدردچار مصیبت ومشکلات شده بود که از شنیدنش بسیار ناراحت شدم . آن هم همکاری که مؤمن .درستکار.زحمتکش وغیره بود.

وقتی زنگ زدم . فوری مرا به اسم صدا کرد و گفت حاج آقا شمایی؟

گفتم فلانی جان راستش را بگو آیا نام منو درگوشی ذخیره کرده بودی که منو شناختی؟

گفت نه حاج آقا ولی کیه که ترا با آن لحن صدایت فراموش کند؟
به او ماشالله گفتم که چقدرحافظه اش قوی است که گفتن این جمله همانا که سر آغازی شد برای گفتن دردهایش .

گفت حاج آقا حافظه ای برایم نمانده.

گفتم مگر چه شده ؟

گفت هرچه بلا ومصیب دردنیا بوده متأسفانه درزندگی من رخ داده است .

کنجکاو و نگران شدم. گفتم فلان جان چه شده که مرا نگران کردی؟

بنده خدا درچند دقیقه همه دردهایش را گفت.

گفت تک پسرم درسال ۱۳۹۳ با ماشینی تصادف کرد و از دنیا رفت یک نوه از او برایم باقی ماند. بعد دامادی که پسر یکی از محترم ترین روحانیون شهر و دیارمان بود از اعتماد من سوء استفاده کرد و چند بار هستی ام از جمله دو ماشین و کل پاداش خدمت سی ساله ام را که از آموزش و پرورش گرفته بودم را از من گرفت. بعد نامرد دخترم را که در بیمارستان بعنوان ماما کار می کرد هم طلاق داد و غیره.

جهت همدردی و دلداری گفتم اولا تقدیر چنین بوده که تک پسرت اینچنین ازدنیا رفته .خدا به شما صبر دهد و آن مرحوم را هم بیامرزد اما آن داماد شما بلانسبت چه جانوری بوده است ؟ آن هم پسر یک روحانی ؟

گفت : همین روحانی بود که من به او اعتماد کردم و با ازدواج دخترم با پسر نامردش موافقت کردم. فرد دیگری بود که اصلا موافقت نمی کردم.

گفتم چطور شد که به او اینقدر اعتماد کردی و چک دادی؟

گفت من چون گفتم پسر با احترام ترین روحانی منطقه است و فقط یکبار به او چک داده بودم . اما چک بدون مبلغ که بعد از خرید لوازم منزل مبلغ را بنویسد . او بیشتر چک کارمندی دخترم را موقع خرید می داده است و خودش چک عمدا ازبانک ها نمی گرفته است.

در مدت دوماه این مبالغ سنگین را من بخاطر تک چک خودم و چند چک دخترم که موقع دعوا ودرگیری او را با گفتن سه مرتبه کلمه طلاق آن هم درمیان همکاران دخترم طلاق داده بود پرداخت کردم.

الآن هم فقط با نیم هکتار زمین خودم در روستا  و باضافه حقوق خودم زندگی اهل خانواده خودم و نوه پسری خودم را می گذارنم .

به او ازته دل خدا قوت گفتم و آروزی سلامتی .تندرستی …کردم. و از او خداحافظی کردم.

بعد ازچند دقیقه سکوت با خود گفتم چرا این همکارم آن هم با اعتماد بیش ازحد به آخوند وپسر آخوند.دچاراین مشکلات شده؟ چرا چک سفید داده و چرا به دخترش نگفته دخترم چک شوخی ندارد ومواظب باش و…؟

بعد یادم آمد یکی ازدایی های خانم خودم هم. دچار همین مشکلات شده والآن وضع او بدتر ازاین همکارم بود. اوهم اتفاقا فرهنگی بازنشسته و الان حدودا هفتاد ساله است .او تعریف کرد. که من دامادی دارم .که بقول بعضی ها زرنگ وکاربلد است .او بعد ازچند ماهی که با دخترم ازدواج کرده بود. با پسرم خیلی صمیمی شده بود و نقشه های شوم خود
را ازطریق او اجرا می کرد. عین داماد همکار قبلی ام که ازطریق دخترش همکارم را فریب داده بود.

او گفت پسرم با دامادم با فریب خانم من نقشه های خودشان را اجرا کردند تا بقول آنهاوضع هردو خانواده مان خوب شود.لذا جهت خریدبعضی از وسایل مورد نیاز برنامه کارگاه تولیدی خودشان ازمن چک گرفتند.
چند ماهی گذشت اوضاع خوب بود وهمه از وضعیت آنها تعریف می کردند.من غافل ازهمه بادیدن این تعاریف مردم بیشتر اعتماد کردم وچک دادم .

حدودا بعد ازشش ماه دردسر من شروع شد . چک هایم برگشت خورد. وقتی با فروش ماشینم چک شان را پرداخت کردم.گفتم .چک هایی که به شما داده ام را با حساب وکتاب خرج کنید. آنها گفتند باشه .

پیش خودم گفتم آرام آرام این دو باتجربه می شوند وانشالله مشکلات هم حل خواهد شد اما غافل ازداماد گرگ صفتم که در لباس میش بود. زندگی من داغون شد دامادم درآمد کارگاه تولیدی را بحساب خودش واریز می کرده و با دادن چک های مدت دار من لوازم می خریده که درکل بعد از دوسال خانه ام را بخاطر بدهی پسرم و دامادم فروختم. الان هم با این سن و سال مستاجر شدم.
خلاصه هدف ازبیان این دو واقعیت هشدار و تذکر به چنین افرادی است که مکر وحیله نزدیکان خودشان را با اعتماد بیش ازحد نخورند و هیچگاه چک های خودشان را بی حساب و کتاب دراختیارفرزند ویا همسران آنها نگذارند.
گرچه هر دو همکارمان یکی از دلایل اصلی این وضعیت را اصرار همسرانشان مبنی بر اینکه داماد هم عین پسرمان است و باید دست او را بگیریم وغیره می دانند اما ما باید منطقی باشیم واسیرحرف ها ونقشه های نزدیکان خود نشویم.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام حاجی مارامایی ببخشید می شود بگویید این پند و اندرزهای تکراری شما برای مخاطبین محترم چقدر اثربخشی داشته است ؟ با عرض معذرت از جسارت ، کمتر از یک درصد است . خودت می دانی کار اصلی و اساسی روحانیون محترم شامل وعظ و نصیحت است که بایدها از نبایدها را تشریح می کنند . ضمنا خود ما هر روز با گفتن اذان در پنج وقت نماز می خوانیم ولی می بینیم سرعت رشد این نبایدها خیلی بیشتر از این بایدها است حالا چرایش بماند که نوشته های شما اصلا به انها اشاره نمی کند لذا از شما به عنوان همکار فرهنگی بازنشسته تقاضا دارم بیشتر از این منبر نروید که گروهی دیگر ( روحانیت ) کاملتر ، بهتر و سلیس تر از امثال شما احکام دین و متفرعات ان را بیان می کنند . مگر اینکه حق التحریر که کانال به شما می دهد ان قدر بالا باشد که حاضرید اعتبار و ابروی خود را هم برای این گفتار درمانی بی حاصل تلف نمایید . اگر هم می گویید که این کارهایتان قربه الی الله است بقول شیخ اجل سعدی عرض می شود / گر تو قرآن بر این نمط خوانی / ببری رونق مسلمانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا