اخبار

ترجمه « باتیر نفس » شاهکار ادبی مسکین قلیچ

پایگاه خبری اولکامیز – به مناسبت ۱۸۰ مین سالگرد مسکین قلیچ تولد شاعر طبیعت‌سُرای ایرانی ترکمن، مراسم نکوداشت ایشان، در روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ در سالن ارشاد شهر کلاله برگزار می‌گردد. امانقلیچ شادمهر نویسنده ترکمن و رئیس انجمن ادبی جیحون در این باره نوشت:

به بهانه برگزاری همایش مسکین قلیچ در کلاله، یادداشتهای سالهای قبل را مرور میکردم که پنج شعر یا  شاهکارهای مسکین قلیچ را ترجمه کرده بودم بکی از این شعرهای ترجمه شده « باتیر نفس » بود که ترجمه آن را برای اولکامیز ارسال میدارم امید که به مذاق خوانندگان خوش آید.

نفس دلاور
پاک نژاد، شجاع و خوش گفتار
اندیشمند و خوش سخن
خردمند و باهوش
و رخسار چون یوسف داشت؛
بلبل نغمه سرای هر محفل
و صاحب هر هنر و فنی بود. نفس دلاور

اکر سوار بر اسب می دیدی
بی اختیار می گفتی:
چه شگفت شهسواری است!
پروردگارش او را در نهایت توانایی آفریده است!
شمشیر ذوالفقار بر کمر می بست!ا
و تخته سنگ ها و کوه ها را در هم می شکافت
شمشیرزنی شجاع جون او نبود!
لا فتی الا علی کویی در شان او بود.
مادر دهر تنها، بک بار، چون او بزاید.

آن گاه که دو لشکر روی در روی هم ایستند و نبرد کنند؛
او یکه و تنها
سرخوش و مغرور
در جنگی تن به تن
نعش روی نعش گذارد!
و چونان گرگی در مصاف گوسفندان
و چونان شهباز، چالاک
و چونان شتران نر، جنگاور
در هر کارزاری مهیا بود. نفس دلاور

به گاه خشم
با هیبت ، نقاب از روی برمی داشت
از ضربت شمشیرهای او
ایران و توران تاب نداشت!
با او شهید اعلاز مرده و زنده بکی شد.
یاور جوانمردان
سرکرده ی قشونی مجهز و مهیا
و سرداری که کوه ها و صخره ها
هموار می کرد، همو بود.

یاران و دوستانش
آرزوی همرکابی و همرزمی او را داشتند
او ستون استوار ایل خود
و در صحراها دژی پولادین بود.
وصف او را حتی پادشاهان روم
و دانشوران سمرقند و بخارا نیز شنیده اند!
و آرزوی دیدار او را در سر داشتند.
او بسان اژدها، شیر، پلنگ و شاهمار بود.

در بخشش و بذل به مسکینان،
و در دستگیری محرومان
چون حانم طایی یود.
در بارگاهش هماره مجلس شادمانی و سرور بود.
بنگر و ببین :
این چرخ کجمدار به که وفا کرده ایت؟
سرانجام ،
جان به جان آفرین داد.
و شهید شد.
او که هماره حامی یتیمان و ضعیفان بود.

کنون مسکین قلیچ سخنور
در وصف او غزلی می سراید
چاره ای نیست.
تغییر در تقدیر ممکن نیست.
اما بنگر:
چه سان همه بر او مویه سرمی دهند!
و زار زار میگریند
و نیک بنگر :
چه سان جلاد اجل بر او مهلتی نداد
او مشکل گشای تمام ایل های ترکمن بود نفس دلاور.

ترجمه از : امانقلیچ شادمهر ۱۲ / ۹ / ۱۳۷۷

www.ulkamiz.ir

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام-بیز-أ تورکمن دیلی دییپ چئرپئنیارئس، کأبیرلری بولسا، تورکمنچه بار بولان آزاجئق ادبیاتئمئزی- دا ایله-گون حؤدورلمأنی اونیپارسلاشدئریار…بو یرده بیرزات یادئما دوشدی– تورکمن ادبیاتی نئنگ تاریخی کتابئنگ ۱- نجی جلدینده شئیله سطیر بار:
    10-نجی عاصئر اوُرتا آزیادا و یاقئن گۆندوغاردا تۆرکمن تایپالارئ نئنگ آقالئق سۆرمگی بیلِن شؤهراتلانیار. تۆرکمن شاهزادالاری و حان بگلری، غوُلاستئنداقئ حالقلارئنگ — گلیپ چئقئشئ بوُیونچا اِیراندان بوُلان پارسی حالقلارئنگ مِدِنیِتینی اؤرأن تیز قابول اِدیپدیر. أگیرت اولئ دؤولِت سیستمی دوُلاندئرماق اۆچین پارسلاری یِرلی مِدِنی گۆیچلِره چِکیلیپدیر و پارسئ دیل دؤولِت دیلی, سوُنگرا اولئ کؤشک اِدِبیاتئ نئنگ دیلی بوُلوپدئر. کؤشک تارئخچئلارئ تارئخئ اِثرلِرینی, شاهئرلار بوُلسا چِپِر اِثرلِرینی دینگه پارسئ دیلده یازئپدئرلار.——- و بو بدبختلئق شوگون چنلی دوام ادیپ گلیأر…..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا