پایگاه خبری اولکامیز – انا لله و انا الیه راجعون .
دانگ اتار ارجبی نویسنده بی بدیل کلاله ای همانند اسمش آفریننده روشنایی در مسیر جهالت بود.
وی در روستای اجن قره خوحه در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. نام پدرش عطا ملا بود. در شروع تحصیلات ابتدایی به شهر کلاله مهاحرت کردند و تحصیلاتش را در شهر کلاله اغاز نمود و در کل دوران تحصیلات شاگرد ممتاز بود.
پس از اتمام تحصیلات و گرفتن دیپلم با توجه به عشق و علاقه اش به کتاب و به خصوص کتاب های رمان دامنه کلمات و لغاتش بسیار وسیع بود و وحشناک زیبا می نوشت.
لذا با توجه به این استعداد به نویسندگی و روزنامه نگاری رو آورد و همانند تمام ژورنالیست ها در پی بهترین آگاهی ها برای مردمانش زیست و در پسای آرامشی که در اخلاق رفتارش در برخورد و نشست ها احساس می کردی ولی دنیایی از درد و جنگ بین دانسته ها و معلوماتش با نداشته های جامعه اش را تحمل می کرد.
دانگ آتار چنان با سوز ولی در جامه آرامشی نحیف دردها را توصیف می نمود که نمی توان در قاب خودش بیان کرد ولی وقتی به رشته تحریر در می آورد فکر می کردی این کلمات و توصیفات از قلم کدامین تحصیلکرده بزرگ هست با دنیایی از تجربه در حالیکه فقط دیپلم داشت اما سطحش در حد دکترا بود.
کسانی که از نزدیک می شناختند و نشست داشتند با ایشان حتما درک می کنند که از چه می گویم و می نویسم؟
این مرد بزرگ با توجه به عشق و علاقه به زادگاهش چند سالیست با گذاشتن فرزندانش در شهر با یار و یاور مهربانش به زادگاهش روستای اجن قره خوجه برگشت تا الباقی عمر را در کنار اقوامش فارغ از های و هوی شهر زندگی کند.
آری این مرد آرام و متین، خوش تیپ آرام آرام مثل آرامش در رفتارش از بین مان رفت.
همین پنج شنبه بود آخرین تماسم با این مرد بزرگ که در بیمارستان شریعتی مشهد جهت عمل باز قلبش بستری بود و از حرفهای دکترش و حال خودش با همان لطافت و ارامش در کلامش برایم صحبت کرد و چقدر امیدوارانه و گفت: شنبه عمل قلب باز می شوم و بعد از عمل حتما زنگ بزن که طبق قرار زنگ زدم ولی صدای دانگ آتار نبود صدای بهترین یارش خانم محترمش بود که لرزان و ترسناک بود صدایش و گفت خونریزی کرد و به کما رفت و با همین آرامش امروز دوشنبه نهم بهمن ماه هزار و چهار صد و دو به منزلگاه ابدی اش رفت.
وای خدا، وای دادار بزرگ، ای یکتای بی همتا، این مرد آرام سفر کرده در بهترین آرامگاه جهان ابدیت جا بده و در کنار بهترین هایت محشور کن.
دانقی جان بهترین دوستم، کم گذاشتم کم نوشتم و با خودت مقایسه ام نکن و بپذیر از شاگرد ضعیفت.
آنا خالی زاده
www.ulkamiz.ir