یادداشت

کاهش امید در جامعه

پاگاه خبری اولکامیز – آنه محمد مارامایی: انسان موجودی حساس و هیجانی است. در اندک تغییر مثبتی امیدوار. و در اندک تغییر منفی از دنیا زده می شود.

متأسفانه چند سالی است که امیدواری مردم برای آینده کم شده است. این موضوع هرسال که بگذرد بیشتر می شود. گویند دریغ از پارسال.

یکی ازدلایل این وضعیت بقول مسئولان خاص بودن . ویژه بودن و…نوع حکومت ما می باشد که به این دلیل می خواهند با سیاست بسته کشور را اداره کنند اما نمی توانند.

همانطوریکه انسان موجود اجتماعی است و زندگی انفرادی غیر ممکن. حکومت هم جمعی است و یک کشور به تنهایی و بدون تفاهم و همکاری با سایر کشورها قادر نیست روال عادی داشته باشد

متأسفانه گرچه نسبت به چند دهه قبل کمی بهتر شده اما بازهم وضعیت نرمالی کشورمان بخاطر ویژگیهای خاص مسئولان ندارد . با نظر به عملکرد حکومت ما هرساله وحتی هرماه با تحریم های خاص درسازمان های بین المللی وضعیت کشورمان بدتر می شود که بهتر نمی شود .

لذا همین امر باعث زدگی مردم از سیاست کشورمان وعشق وعلاقه خواسته یا ناخواسته مردم به مهاجرت گشته است .غیر ازاین معضل .معضل بزرگ در دیدگاه مردم بخصوص جوانان به زندگی است که دنیا  را بخاطر مشکلات حادی که در کشورمان پوچ وبی ارزش و قابل زندگی نمی دانند و با اندک مشکلات از کوره در می روند  اقدامات وحشتناک منجمله  خودکشی.خودزنی.دعوا.چاقو کشی .پناه به مواد مخدر و…انجام  میدهند حتی ابایی از کشتن مادر.پدر.دوست.برادر. خواهرو… ندارند.چون خود دوست دارند به یک طریقی ازاین زجرها خلاص شوند .

چند روز پیش در مجلسی نشسته بودیم که یک جوانی گفت : حاج آخوند اگر بدانم که خودکشی گناه نیست من هم همین حالا خودکشی خواهم کرد .

من تعجب کردم که چرا جوان این طرز تفکر را دارد .کمی با آرامش به او نزدیک شدم و دلیل این حرف هایش را پرسیدم.

او حرف هایی زد که مرا متعجب کرد. گفت من الان دو تا لیسانس دارم. لیسانسی که با هزینه پدرم که کارمند بازنشسته است  گرفتم الآن با چه رویی نزد والدین خود بروم ؟ سربازی را هم با تمام امید و آرزو تمام کردم. هر جا کارگری کنم. چندان پولی نمی دهند استخدامی هم که نیست. سنم به ۳۰ سال رسیده و… خوب با این وضعیت چه کنم غیر از خودکشی؟

گفتم دنیا اینجوری هم که نیست.

گفت مثلا شما الآن بازنشسته هستی فوقش ده میلیون می گیری که نمی توانی با آن مخارج زندگیت را تأمین کنید آن هم درشرایطی که شما الآن خانه .ماشین داری.

 من جوان اگر استخدام بشوم چقدر حقوق خواهند داد؟ فوقش ۸ میلیون. با این پول کی من می توانم ازدواج کنم؟ خانه بخرم .ماشین بخرم  و… که همه نشان از غیرممکن هاست .

پس حاج آقا من چرا خودکشی نکنم ؟ چرا باید زجر بکشم؟ آیا خداوند مارا برای زجر کشیدن خلق کرده است؟ مسلما نه .

من گفتم شرایط کشور ما اینچنین است. در کشورهای دیگر وضعیت جوانان خیلی بهتر است .

گفت می دانم من هم این حرف ها را با وضعیت کشور خودمان می گویم که اصلا کشور نیست.هیچ چیز روی اصول وقاعده نیست داشتی خوش بخالت .نداشتی بدحالت..وهیچکس هم نیست از حاکمان و مسئولان که فکری بحال جوانان کند .

من با شنیدن این حرف های جوان چیزی برای گفتن نداشتم غیر از دادن امید وارزو .که خودم هم می دانم آرزو وامیدهای غیر ممکن است.

خلاصه کمی بفکر مردم و جوانان باشیم چرا  اقدامات مثبت برای امیدواری جوانان کمتر می بینیم ؟ چرا جوان باید در کشورمان این چنین ناامید و تمایل به خودکشی و غیره داشته باشد؟ تا دیر نشده و جوانان زیادی از زندگی طرد نشده اگر می توانید کاری انجام دهید تا کی می خواهیم شعار دهیم وعده دهیم و… اگر هم نمی توانید یک همه پرسی میان مردم برگزار کنید که مردم چه می خواهند تا ایران ما با تمدن درخشان گذشته ای که داشته بتواند دوباره سربلند شود تا مردم ما هم بتوانند در حهان با سرافرازی زندگی کنند.

به امید آن روز.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. 🌷نا امیدی جوانان ؛ نشان از کاهش سرمایه اجتماعی دارد

    ✏عظیم قرنجیک

    منشأ هر پویایی و پیشرفتی در زندگی انسان، امید است. و امید به آینده یکی از نیازهای اساسی انسانها در همه دوران ها و سرزمین ها است. چراکه بدون امید به آینده، انسان اساساً نمی تواند در راه تحقق اهداف فردی و خصوصاً اجتماعی گامهای مؤثر بردارد و به عبارتی جامعه بدون امید به آینده از حرکت باز می ماند. امید، نماد بقا است، و نومیدی نشانِ فنا .
    از نشانه ها پیداست که، اکنون چندین دهه است که امید از جامعه رخت بربسته و نومیدی و عدم حس اعتماد و امنیت دامن خویش گسترانیده است. و چنین به نظر می آید که اینک مهمترین چالش و نیاز امروزین جامعه تزریق روحیه امید و امید آفرینی باشد. تا زمانی که چنین گلواژه ای پژمرده باشد، قاطبه مردم بالاخص جوانان ما، دلزده و دلمرده گشته، ره به سوی ناصواب می پیمایند. تا زمانی که امید در جامعه ای جوانه نزده باشد، چنین جامعه ای افقی روشن برای آینده ای که نامطمئن می نمایاند، گشوده نمی بیند. امید سرمایه ای اجتماعی است، حیف که این سرمایه، به عللی مختلف به یغما می رود و یاس و نومیدی به هر سو که بنگری، قابل مشاهده است.
    استادان جامعه شناسی علل بیشماری را بر این کاهش امید در جامعه بر می شمارند . و به یکسری عوامل زمینه‌ای و همچنین به یک دسته عوامل پیشران که نقش موثری در بهسازی امید اجتماعی دارند، اشاره می کنند. در شرایط زمینه‌ای آنچه که جای تامل دارد این است که، اکنون کشور در وضعیت دشوار اقتصادی قرار دارد که  شاخص‌های اقتصادی از جمله شاخص فقر و میزان فلاکت اقتصادی، تورم و بیکاری پدیده ای است که مدام در جامعه رو به رشد بوده است.تضادهای طبقاتی در جامعه در حال افزایش بوده، و مُدام از وضعیت تعادل اجتماعی کاسته می‌شود.جامعه از یک طرف با شرایط تحریمی و از طرف دیگر با محدودیت ارتباطات مالی مواجه است، که ساز و کارهای موجود در این زمینه نیازمند بازنگری است . در این راستا برقراری یک تعامل سازنده و ارتباط مالی با سیستم مالی بین المللی راهگشا خواهد بود.
    افزایش میزان درآمد در جامعه و خلق فرصت‌های شغلی بیشتر، و  اشتغال کامل‌تر و فزون‌تر، و به نوعی، گذر از یک اقتصاد مبتنی بر دلالی به یک اقتصاد مولد، از جمله راهبردهای اساسی است که می‌تواند به عنوان عوامل پیشران، امیدآفرینی کرده و امید را در جامعه افزایش دهد.باید مشارکت های اجتماعی افزایش پیدا کند، به بیان دیگر، مشارکت اجتماعی و ایجاد فرصت های برابر و مسئولیت پذیری مسئولان، و نیز توزیع عادلانه ثروت و چرخش قدرت، موجب می شود که امید اجتماعی تولید و خلق شود، که این مهم می‌تواند از طریق مشارکت اجتماعی و باز کردن راه برای استعدادهای کارآمد و… صورت گیرد.
    بنابرایت، یکی از مهمترین راه حل ها آن است که ما، بتوانیم جامعه‌ای با شعاع فراگیر، گسترده‌تر و وسیع‌تری ایجاد کنیم که در رنگین‌کمان اجتماعی، اقلیت‌های قومی و طبقات اجتماعی احساس تعلق به جامعه خود داشته باشند.اگر افراد از اقشار و نحله های مختلف، در تحقق اهداف و ارزشهای جامعه مشارکت کنند، و احساس وابستگی داشته باشند، امید اجتماعی خلق می‌شود. به بیان جامعه‌شناختی، هرچه بیگانگی اجتماعی در جامعه افزایش یابد، امید اجتماعی هم رو به کاهش می گذارد، و بستری فراهم می شود برای انواع نابسامانیها و مشکلات عدیده ای که ، یاس و نومیدی و مهاجرت و فرار مغزها و خودکشی و خودسوزی تنها گوشه ای از تاثیرات منفی کاهش امید و گسترش یاس و نا امیدی ها می باشد.
    نیازی به گفتن ندارد که، امید جنبه فردی ندارد، و تشکل های مدنی و نهادهای اجتماعی، آزادی بیان و مطبوعات و رسانه‌های مستقل و فراهم شدن فضا و بسترهایی برای نقد مسئولان نظام و مدیران و تصمیم گیران و …، در شکل‌گیری و رشد امید در افراد جامعه تاثیرگذار هستند.

    1. ♻️ ارک قوشمالی ، آدملارینگ ارکینه

      فاصله ی فاحش طبقه ی فقیر و غنی ،
      یک منشأ بدبختی بدبختان جامعه ی ماست.

      🔴 انگیزه های بی حیایی !

      🔸در اینیستا مشاهده شده است دختر خانم های بالغ ترکمنی که – در جوار میل گنبد قابوس – به رقص و پایکوبی می پردازند. پیام این صحنه برای من و شما چیست؟!
      یا دیده شده است، خانم مطلّقه ای که قلیان می کشد… پیامش چیست؟!
      اگر ناگهان دیدید که آن خانم ها در اینیستا دختر شما یا خواهر شماست چه حسّی به شما دست خواهد زد؟!

      ♦️در حدّ اعلای خوشبینی می توان گفت؛ لابدّ آن دختر خانم های ساده لوح ، نیاز عاطفی دارند! ولی باید گفت: برای رفع نیاز خود، احمقانه ، راه غلط پیش گرفته اند…

      اجازه بدهید بیشتر از این به دنبال کشف انگیزه های درونی آن دختران نباشم و بحث را با موضوع رسم ازدواج در بین ما ترکمن ها پیش ببرم.

      🔸در گذشته در پنجاه – شصت سال به ماقبل مرسوم بوده است، به محض آنکه دختر و پسری به سنّ بلوغ جنسی می رسید ، اولیا و والدین در تزویج فرزندان تعجیل می کردند. آن روزها دختران و پسران زیر ۲۰ سال با سنین آغازین بلوغ ، خانه ی بخت شکل می دادند.

      و اما این روزها …
      این روزها خبری از آن ازدواج ها نیست، یا به ندرت پیدا می شود. اغلب به دلیل فقر و بعضی ها به دلیل بی خبری از توصیه های دین و مذهب، به حال و نیاز فرزندان بالغ خود، بی اعتنا هستند.

      ♦️از سویی ، در مدارس از دبیرستان تا دانشگاه ، فرزندان ما را، به تعویق ازدواج دعوت می کنند، به زمانی که مثلاً به بلوغ عقلی و بلوغ عاطفی رسیده باشد ، که مغایر با توصیه های دینی ماست! یعنی در دین حرفی از * بلوغ ِ عاطفی و عقلی معیاری برای ازدواج به میان نیامده است! اصلاً ، اگر از آن روانشناسان بپرسیم که آیا زمانی خاصّ برای بلوغ عاطفی و عقلی تعیین شده است ، پاسخ شان چیست؟! …
      ۲۵ سال یا ۳۰ سال یا … ؟! ۴۰ سالگی ممکن است نقطه ی اوج عقل و پختگی عاطفه باشد، پس آیا ازدواج را به آن سالهای رکود جوانی به تعویق بیاندازیم؟!

      🔸در قرآن آمده است:
      وَ أَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ››:
      بى ‏همسران خود ‹‹ دختران و پسران ›› و غلامان و کنیزکان درستکارتان را همسر دهید اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بى ‏نیاز خواهد کرد و خدا گشایش گر داناست.

      حدیث داریم ، پیامبر ‌‌ﷺ فرمود : ” برای هر کس فرزندی متولّد شد ، نام خوبی برایش انتخاب بکند، او را درست تربیت کند و هنگامی که به سنّ بلوغ رسید او را همسر بدهد و اگر در ازدواج تأخیر کند و فرزند به گناهی مبتلا شد گناهش به گردن پدر اوست “.

      ♦️اگر مهمترین عامل گریز نوجوانان ، از ازدواج ، فقر و نداری است ، پس ثروتمندان و ثروت اندوزان جامعه باید به خود بیایند و اسلام و ایمان خود را مورد ارزیابی قرار دهند …

      🔸کتاب تاریخ اسلام را به دست می گیرم و ورق می زنم، آن وقت که در مدینه، مهاجرین و انصار با هم مواجه شدند، مهاجرین خانه نداشتند. کار نداشتند. انصار صاحبِ خانه بودند و صاحب مال و منال.
      پیغمبر اسلام ‌‌ﷺ از همان بدوِ ورود به یثرب (مدینه)، در بین مهاجرین و انصار پیمان اخوّت و برادری بست،
      پس جعفر بن ابی طالب و معاذبن جبل را برادر هم، حمزه بن عبدالمطلب و زید بن حارثه را برادر هم قرار داد و ابوبکر صدّیق با خارجه بن زهیر و عُمر بن خطّاب با عتبان بن مالک برادر هم شدند *رضی الله عنهم * و همچنین …

      اخوّت و برادری که پیغمبر ‌‌ﷺ در میان یارانش قرار داد، تنها شعار کلماتِ جاری بر زبان ها نبود، همانا حقیقتی عملی بود که واقع حیات و تمام اطراف روابطی را به هم پیوند داد.

      به عنوان نمونه ، هنگامی که “سعد” به “عبدالرحمن” پیشنهاد نمود که در خانه و مالش به قسمت مساوی شریک باشند ؛
      عبدالرّحمن از سعد سپاسگزاری کرد و درخواست نمود که او را به بازار مدینه راهنمایی کند تا در آنجا مشغول کار شود.
      و این تنها “سعد” نبود که چنان پیشنهاد کرده بود، بلکه این حال عموم صحابه بود در علاقه و همدردی با یکدیگر .

      🔸 سال ۱۳۹۹ ، یک مرد ترکمن ، * هشت * جوان ترکمن را به تشکیل خانواده توفیق داد و هزینه ی ازدواج شان را پرداخت . اگر این چنین مردان ترکمن زیاد و زیاد شوند که در راه خدا بی هیچ منّتی انفاق کنند و حقوق مستحقّان را که خداوند واجب گردانیده است، بپردازند، و بی خانه ها، خانه دار و بی کارها، شاغل شوند، آن وقت می توان ترکمان صحرا را با مدینه مقایسه کرد در تقلید از مهاجرین و انصار و پیروی از رسول خدا ‌‌ﷺ .

      خانه و مدرسه و محیط سه عامل اساسی تربیت است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا