فرهنگی

روایت شیرین کلاس های مختومقلی خوانی

پایگاه خبری اولکامیز – عایشه کر، فرهنگی : تابستان سال ۱۴۰۲ روزهای قشنگ و به یاد ماندنی زیادی برای من رقم خورد، در واقع تابستانی متفاوت را در زندگی خودم تجربه کردم؛ خیلی متفاوت…

روز اول کلاس خوانش دیوان مختوم قلی فراغی بود ،خیلی ذوق و شوق داشتم؛ درواقع در پوست خود نمی گنجیدم و احساس می کردم خداوند ندای قلبی من را بار دیگر شنید و یکی دیگر از آرزوهای قلبی من را برآورده کرد. خدایا شکرت!

وارد کلاس که شدم، با تعجب به مشتاقانی که در کلاس حضور داشتند؛ نگاه می کردم و به دنبال چهره‌ای آشنا بودم؛ بله؛ استاد مختوم نژاد؛ بعد از احترام و عرض ادب نشستم؛ وسراپا گوش شدم و به‌ دهان استاد چشم دوخته بودم. درواقع گوش می دادم، دل‌ می دادم وغرقه‌ی شکوه و اعجاز این همه سروده‌های زیبا و ناب شاعر شدم. استاد چقدر ماهرانه و با آرامش خوانش می کرد و چه صدای دلنشینی داشت!

 وقتی بیت به بیت شعر را معنی و تفسیر می‌کرد، من به شاعری عالم و آگاه‌ چون مختوم قلی که این‌گونه حافظ، سعدی، مولوی و فردوسی عصر خود بوده و بعد از گذشت چندین سال سروده‌های اعجاز گونه‌اش در ذهن‌ها وقلب‌های همه ماندگار شده و نسبت به او ارادت خاصی دارند و همیشه اشعارش را در زمان شادی و غم زیر لب زمزمه می کنند، احساس غرور و افتخار می کردم. اصلا مردم با اشعارش روزگار می‌گذرانند، چون او شاعری مردمی بود و زبان گویای آنهاست واز احوال وروزگار آنها سخن می گوید. انگار از دل های همه آگاه بود وحقیقت عشق را برای ما معنی کرد و عشق ورزیدن را به همه آموخت و رفت…

ای کاش زودتر اشعارش را می خواندم وبا افکار واحساسش زودتر آشنا می شدم!

همینطور به خودم می بالم که با چنین استاد برجسته و دلسوزی آشنا شدم که عاشقانه دانسته هایش را به همه می آموزد. خوشا به سعادتش! همینطور تدریس خالصانه و صادقانه‌شان‌ شایسته‌ی تحسین، تمجید و ستایش است.

بازهم این اتفاق خوب و ارزشمند را که در این‌ دوره از زندگی خودم تجربه می کنم به فال نیک می گیرم، حتما تجربه‌ای‌ مفید و ناب برای من هست و خواهد بود. باور کنید وقتی استاد اولین بیتی را که خواند و معنی کرد، اولین روز دانشگاه و کلاس درس حافظ در ذهنم تداعی شد. دقیق یادم هست که کنجکاوانه در کلاس نشسته بودم. هیچ کس را نمی شناختم، استاد جباری بعد از معرفی مفصل خود و کتاب حافظ، شروع به تدریس کرد. چه بیان شیرینی داشت! اولین روز و جلسه‌ی اول همه را مجذوب درس و کلاس واشعار ناب حافظ کرد‌. یک بیت از اولین غزل حافظ:

«الایا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»

در فضای کلاس طنین‌انداز شد و در یک جلسه این بیت را توضیح و تفسیر کرد و همان جلسه‌ی اول عشق و علاقه به رشته‌ی ادبیات در وجود من انگار جوانه زد. اکنون که بعد از گذشت چندین سال در کلاس خوانش اشعار مختوم‌قلی نشسته‌ام، هر بیتی‌ را که استاد می خواند، دقیقا مصداق آن بیت از اشعار حافظ، سعدی یا مولوی در ذهنم مرور می شود، وتطبیق می دهم. خدایا این چه حکمتی است؟!!! که در هر عصر و دوره‌ای چنین انسان‌های آگاه‌ و دانشمند را آفریدی که چه عاشقانه و هنرمندانه‌ از واقعیت‌های دنیا گفتند وسرودند و از عشق حقیقی و واقعی چه زیبا، هنرمندانه وشیرین ولذت‌بخش سرودند.

خوشا به سعادت آنان که این گونه به درک حقایق و واقعیت‌های این دنیای دروغین پی بردند و به عشق حقیقی رسیدند! به نظر من شاعران گذشته و معاصر به ما درس زندگی را آهنگین و دلنشین و دل‌نواز آموختند و می آموزند، تا در عمق وجودمان ریشه بزند و در روح و جان ما تاثیر بگذارد. به نظر من تاثیر گذاشته و می گذارد؛ زیرا تا به این سن، انسان‌های پیر و جوان زیادی را دیدم، و همین‌طور آشنا شده‌ام، که با درک بالایی که در وجودشان بود، قلبشان‌ مرکز جوشش عشق الهی بود، و هست و  خواهد بود …

با به قلم در آوردن افکار و احساسات خودم در پایان دوست دارم از انسان های ادب دوست، علم‌دوست و قدرشناسی تشکر کنم که این فرصت‌های ارزشمند و قشنگ را بی‌هیچ چشم‌داشتی به وجود آوردند و باعث و بانی کار خیر هستند؛ تقدیر و تشکر کنم و به این انسان‌های شریف و بزرگوار فقط می توانم در یک جمله بگویم. خدا خیرتان‌ دهاد!

خانم مختوم نژاد عزیز، آقای ایزدی بزرگوار و آقای قاضی بزرگ‌منش؛ اجرتان با خدا🙏🌸

نوشته‌ام را دوست دارم با بیتی زیبا از خواجه حافظ شیرازی خاتمه دهم.

حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه

هرکه را نیست ادب، لایق صحبت نبود.

روز یکشنبه  شهریورماه  ۱۴۰۲/۶/۲۶

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام و ادب و با تشکر از تلاش ها برای تشکیل کلاس های مختومقلی خانی … مطلب سرکار خانم عایشه کر همکار فرهنگی را خواندم که سبک و سیاق نگارش ان موجب حیرت است بنحوی که با توفیق زیارت خانه خدا بطور مثال شبیه سازی شده باشد . لازم بذکر است برای اینجانب و همراهان دیگر که قبلا در موارد مشابه در گرگان تهران و جاهای دیگر این گونه موارد را دیدیم ، این حد از شوق و ذوق برای یک امر عادی و بدیهی کمی تا قسمتی غیر نرمال بنظر می رسد . ببخشد سرکار خانم . ارزوهای قلبی شخص بقول دکتر الهی قمشه یی باید خیلی بزرگ باشند ( چون بلانسبت یک گوسفند که هیج وقت ارزو نمی کند استاد دانشگاه هاروارد بشود ) ، حال اگر یکی از ارزوهای قلبی شما حضور در کلاس مختومقلی خوانی بوده ، احتمالا کسب فیض در این خصوص و حافظ خوانی را در حد اسمان هفتم متصور دانست که … اگر جسارت نباشد بهتر است خیلی زود جوگیر نشویم و منطبق با واقعیات ، اظهارنظر واقع گرایانه تری نسبت به فرهنگ زبان خط و امثال ان داشته باشیم . با ارزوی توفیق بیشتر برای همه اهالی ترکمن صحرا بخصوص دختران بانوان و خانواده های انان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا