تورکمن صحرا

به یاد مرحوم بهروز توکّلی

پایگاه خبری اولکامیز – مرگ خبر نمی کند. ناگهان می آید. در یک چشم به هم زدن و همه را غافل می کند.

بار دیگر عزیزی از دیارم پَر کشید و  به خاطره ها پیوست. از بهروز توکلی می گویم.

او که همکلاس ساده و باصفای دوران دبستانم بود. هم روستایی محجوب و پرتلاشم که برای کسب رزق حلال می کوشید.

جوان خندان و پُرامید زادگاهم که انسان خوبی بود. دلش صاف بود.

ولی چه می شود کرد هیچ کس را یارای مقابله با مرگ ندارد. مرگ عین سفر است. سفری پرخطر و بی بازگشت. به قول  حضرت مختومقلی:

مشکل‌ سفر بولار اولوم‌ سفری‌ / وهمی‌ چوخ‌ بولار، کوپدور خطری‌

قایتماز چاپاری‌، گلمز خبری‌ / بو سفرا  گیدن‌ گلمز، یارانلار!

 سفر مرگ، سفری سخت و دشوار است. این رویداد تلخ، وهم و خیالی زیاد دارد و خطراتش بسیار است. آن که رفته، چاپارش بازنمی گردد و خبری به ما نمی رسد. ای انسانها! آن که به این سفر عظیم رفته، دیگر باز نمی گردد.

بهروز توکلی، به همین سادگی رفت. هنوز عمرش به پنجاه نرسیده بود. هنوز امیدها و آرزوها در سر داشت. هنور کارهای ناتمام زیادی داشت. هنوز از جام شیرین زندگی سیراب نشده بود. هنوز . . . 

ولی اجل مهلت نداد. تقدیرش این بود.

ناباورانه به سرای دیگر شتافت و قوم و خویش و بازماندگانش را تنها گذاشت و چشم ها را گریان ساخت.

با نهایت تاسّف و تاثّر این ضایعه جانسوز را به همسر و فرزندان داغدیده اش، پدر و مادر دلسوخته و  گریانش تسلیت می گویم به گفته آن شاعر بزرگ که این روزها نامش بر سر زبانهاست:

آیرالیغا آدم اوغلی نیله سین / کیم قالار گورمه یین اجل حیله سین

مختومقلی حیوان بیلسه بالاسین / آدم باغرین دوزلامایین بولارمی ؟

در برابر جدایی و فراق از انسان چه بر می آید؟ کیست که حیله و نیرنگ مرگ را نبیند؟                       ای مختومقلی! وقتی چارپایان در نیستی و نبودِ فرزندانشان گریه می کنند، مگر انسان می تواند خونِ جگر نخورد؟!

در پایان این مصیبت سنگین را به برادران، خواهران، اقوام و خویشان سوگوارش تعزیت می گویم.

از خداوند رحیم و رحمان برای آن مرحوم، رحمت و مغفرت و برای بازماندگان و خویشاوندان صبر و شکیبایی مسئلت می کنم.

روحش شاد و یادش گرامی باد

لطیف ایزدی

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا