گزارش

لاله اجکه

روز غم انگیز در سلاق یلقی

پایگاه خبری اولکامیز – نیمه شب بود که صدای تلفن به گوش رسید. شَستم خبردار شد برای « لاله اجکه » که در بیمارستان صیّاد گرگان بستری و حالش وخیم بود اتفاقی افتاده است. عمویم مشهد حاجی با حزن و اندوه خبر داد: « لاله اجکه » تمام کرد.

با شنیدن این خبر تلخ و جانگذاز به یاد شعر مختومقلی افتادم :

« اولوم‌ بیر آجی‌ شربت دیر / هر کیم‌ آندان‌ ایچر گیدر »

آیه تسلّا بخش « انّا لله و انّا الیه راجعون » بر زبانم جاری شد و برای آن عزیز سفر کرده، از خداوند ذوالجلال، رحمت و مغفرت مسئلت نمودم. پس از آن لحظاتی به فکر فرو رفته و به یاد ایام گذشته افتادم.

اوایل دهه ۶۰ دانش آموز دبستان بودم. لاله اجکه با شوهرش محرم آخوند سلاق که بهش « کاکا دایی » و گاه « آخون دایی » می گفتیم سوار بر پیکان سفید که آن زمانها در جامعه کم بود به دوگونچی می آمد، هر بار هم با دست پُر.

مهربان و سخاوتمند بود. بچه ها را از ته دل دوست می داشت و هر بار هدیه می داد. سوغاتش پول بود و ما چقدر خوشحال می شدیم و با شادمانی به طرف مغازه می دویدیم. آن زمان ارزش پول زیاد بود.

یکشنبه دهم دی صبح از کناره های شهر تاریخی جرجان به کناره های رود گرگان که فقط نامی از آن باقی مانده است رهسپار شدم. وقتی رسیدم تعدادی از حاضرین در حال نصب چادر عزا بودند. بزرگ و کوچک با هم همکاری و تعاون داشتند. سنت قدیمی « یاوار » در آنجا نمایان بود. گرچه عزا غم انگیز بود ولی این حرکت و جوشش دلگرم کننده بود. 

لاله اجکه به گفته پدرم که برادر بزرگش بود متولد سال گاو ( سیغیر ) بود. بر اساس شناسنامه در ۷۴ سال در این دنیای فانی زیست. روحانیون بر حسب سال قمری دو سال بر عمرش افزودند.

این زن نجیب و شیرین زبان و خستگی ناپذیر ترکمن، دختر یکی از بزرگان دوگونچی مرحوم محمد کدحدا بود. در نوجوانی به خانه بخت رفت و با همدم زندگی اش که اهل بازار و ساعت ساز  قدیمی شهر بود بیش از ۶۰ سال در کمال احترام و آرامش زندگی کرد. به راستی که این واقعیت را به غیر از « عشق » نمی توان با کلمه ای دیگر توصیف کرد. 

لاله اجکه در دامان پر از مِهرش ۸ فرزند نیک اندیش از زلیخا یگن تا ادریس یگن ( ۶ دختر و ۲ پسر ) را بزرگ کرد. حتی در حیاتش نبیره ( چاولیق ) را هم دید.

نامش در شناسنامه عاشور بی بی بود ولی همه وی را به نام « لاله » می شناختند. البته نام سجلی اش با نام شوهرش سنخیت عجیبی داشت. ترکمنها به ماه محرم « عاشور آی » می گویند. احتمالا در ماه محرم به دنیا آمده بود.

چادر یا خیمه عزا که در بین ترکمنها به عنوان نماد عزاداری و سوگواری محسوب می شود جلوی خانه اش کنار خیابان برپا شد. خانه ای که به سبک قدیم ساخته شده و سقفش از حلب بود و بالای سقف منقّش به نقش و نگاری زیبا.

وقتی محمود پرستار بیمارستان صیاد در آخرین دیدارش از لاله اجکه این سئوال مهم را مطرح کرد. اجکه آیا از مرگ می ترسید؟

با اطمینان و آرامش خاصی پاسخ داد: خیر. از مرگ نمی ترسم.

اینگونه بود که به گفته عبدالسلام مادرش به راحتی جان داد. روحش با سبکبالی به نزد پروردگار مهربان پرواز کرد که یادآور شعر معروف مولانا بود: 

ما ز بالاییم و بالا می رویم / ما ز دریاییم و دریا می رویم

زمان نماز جنازه ساعت ۱۰ اعلام شده بود.  ۱۰ دقیقه مانده به آن خویشاوندان نزدیکش به داخل خانه رفتند. میت در اتاق پذیرایی ( آشاقی اوی ) قرار داشت. روی میت پوشیده از پارچه قرمز رنگ بود. علی پیشانی اش را بوسید. من و قیوم حاجی و حبیب و . . دستی بر میت کشیدیم. گرداگردش زنان در ماتم بودند. چشم ها گریان بود و ناله ها بلند بود. لحظات غم انگیزی بود.

عایشه یگن با گریه گفت مادرم وصیت کرد پای پیاده مرا به مزار ببرید. وصیتش را عمل کنید. پدرم هم تاکید کرد با توجه به رسم قدیمی تابوت پیاده ببرید به حرف کسی گوش نکنید.

یک طرف تابوت را فرزندش عبدالسلام و طرف دیگر را برادرش مشهد حاجی گرفته بودند. به توصیه روحانی روستا سه بار تابوت را بلند کردند و بر زمین گذاشتند. نمی دانم فلسفه این کار چه بود؟

مسجد و حوزه تاقی آخوند سلاق نزدیک خانه مرحوم قرار داشت.

جنازه را بیرون آوردیم و از حیاطی کوچک در جلوی مسجد گذاشتیم. به خواسته امام جماعت مسجد، روحانی سالخورده و محترم روستا حمید آخوند پورقاز امام شد. کمی آن طرف تر عبدالحی آخوند میرزاعلی امام جمعه آق قلا نیز حضور داشت. مسجد از جمعیت پُر شده بود. در بیرون مسجد مؤمنین زیادی بودند. نماز تمام شد. روحانی روستا با صدای بلند، قریب به این مضمون گفت: « بو میّت ناجره کیشی دی » همه گفتند: « یاخشی کیشی. »

بنا به وصیت لاله اجکه پیکر بی جانش را با عزت و احترام پای پیاده از مسجد تا مزار انتقال دادیم. حدود ۲۰ دقیقه در مسیر بودیم تا اینکه به آرامگاه جان محمد ( جان ماد ) شهید رسیدیم. گورکن های زحمتکش روستا قبر را آماده کرده بودند. میت را تنها با کفنش با تکریم داخل قبر گذاشتند و قرآن و دعا خواندند.

دورت‌ مونگ‌ دورت‌ یوز یاشان‌ لقمان‌ حکیمینگ‌

باشی‌ قارا قوما باتدی‌، یارانلار!

در آن لحظات از حسین سقر شاعر و گوینده روستا خواستم احساسش را با شعری کوتاه بیان کند. وی فی البداهه گفت: صبرلی بول یاشارسینگ یاخشی / اولن قایدیب گلمز کوشه مگ یاخشی

روحانی روستا نیز دقایقی با سخناننش پند و اندرز داد و گفت : الدین نصیحه / دین نصیحت است.

وی با بیان حدیث پیامبر ( ص ) « القبر روضه من ریاض الجنه او حفره من حفر النیران » اظهار داشت: قبر باغی از بهشت و یا حفره ای از جهنم است.

با لاله اجکه خداحافظی کردیم و به چادر رسیدیم.

آجال گلدی نوبات یتدی / کیمسه بو دونیانی توتدی

مختومقلی عومرونگ اوتدی / داد ادیپ سیرداشینگ قالدی

دقایقی بعد با عبدالرحیم سلاق معتمد روستا در باره آرامگاه جان محمد شهید گفتگو کردم.

وی که فردی مذهبی و روحانی زاده است اظهار داشت: بنا به گفته مادربزرگ مرحومم فردی به نام جان محمد هنگام بازگشت از سفر حج توسط روسها شهید و در این مکان به خاک سپرده شد به همین خاطر اهالی روستا این مکان را به نام آرامگاه جان محمد شهید نامیدند و درآن اموات خود را به خاک سپردند.

این فعال مذهبی افزود: البته سلاق یلقی دو – سه آرامگاه دیگر هم دارد. یکی در کناره های گرگان « توقای مزارچلیق » و دیگری به نام ایل محمد حاجی باغا معروف است. اما قدمت جان محمد شهید از همه بیشتر است. در این آرامگاه مردان بزرگی چون تاقی آخوند بانی حوزه علمیه رونق الاسلام سلاق یلقی، استاد غفور آخوند سلاق و همچنین برخی از یاشولی های روستا ، حاج بکی دده سلاق و . . .  آرمیده اند. خداوند همگان را رحمت کند.

هر نیچه‌ یاشاسانگ‌، آخر اولوم‌ دیر

عزیز جان‌لار تنده‌ بیزه‌ میهماندیر / مختومقلی

وی اعلام کرد: در سال های اخیر به علت پُر شدن آرامگاه جان محمد شهید، خیّر و نیکوکار روستا مرحوم مشهد حاجی سقر، نزدیک آن کنار جاده زمینی وقف کرد که بار اول در آن مکان یاشولی روستا « عرب دده  » را به خاک سپردیم. همچنین خیّر و نیکوکار دیگر روستا، عبدالرحمان سلاق فرهنگی بازنشسته پدر جوان ناکام حامد سلاق نیز از سمت شرقی قبرستان جان محمد شهید و چسبیده به آن ، زمینی وقف کرده است که خداوند از این عزیزان قبول کند.

ساعتی بعد با عزیز دایی سلاق فرزند مرحوم آی دوغدی دده که از کودکی می شناسمش و از مردان خوب روزگار بود هم صحبت شدم نکته ای را بیان کرد که جالب توحه بود. 

وی گفت: یکی از ویزگی های برجسته مردم سلاق یلقی مشارکت فعال آنها در مراسم عزا و عروسی همروستاییان خویش می باشد. مردم روستا در شادی ها و غم ها حامی و پشتیبان همدیگر می باشند.

عبدالرحمان سلاق معروف به « جیدی » خیاط ماهر اهل سلاق یلقی نیز از کار و تلاش جوانان روستا برای معیشت بهتر و کسب رزق حلال خبر داد.

گفتنی است روستای سلاق یلقی در ۱۰ کیلومتری شرق آق قلا واقع است و بیش از  ۱۵۰۰ نفر جمعیت دارد.

خداوند روح لاله اجکه و اموات و درگذشتگان را شاد کند .

 

لطیف ایزدی

www.ulkamiz.ir

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا