مقاله

تعلیقی بر گفتار احمد مرادپور و محمد توانگری

پایگاه خبری تحلیلی اولکامیز- به قلم میکاییل محمدی :

۱) آنچه امروزه به عنوان علم منطق یا فلسفه از آن یاد می شود لزوما به معنای سنجه بودن آن برای  تعقل و اندیشه نیست.  وجود تفاوت های بنیادین میان فلاسفه از گذشته تا به کنون خود گواه روشنی بر این مهم است، چنان که گروهی از آنان به شدت مدافع الحادند و گروهی دیگر مدافع سرسخت دین.

۲) در طول تاریخ از میان مسلمانان شخصیت های طراز اول علمی بوده اند و هستند که نشان داده اند عقل صحیح انسان را به سوی دین رهنمون می شود و هیچ تضادی میان عقل و نقل صحیح وجود ندارد. شخصیت هایی چون امام غزالی، ابن رشد، ابن تیمیه و… از این دسته اند.

۳) دقیقا در تضاد با گفته های جناب مرادپور خداوند باور به مبانی اعتقادی چون ایمان به خدا، ایمان به نبوت و ایمان به روز رستاخیز را از سر کنشگری و جست و جوی عقلی و کنکاش ذهنی خواسته است. این امر محل اتفاق علمای امت است. البته عقول بشر همه در یک سطح نیستند؛ گروهی با یک اشارت به یقین می رسند و گروهی دیگر با کنشگری و کندوکاو مستمر.

بنابراین بر خلاف نظر اقای توانگری ایمان و شناخت هیچ گاه در تضاد و تقابل هم نیستند مبنای ایمان شناخت است و بدون شناخت ایمان پشیزی نمی ارزد. وجود آیات متعدد در قرآن کریم که انسان را به سیر در آفاق و انفس فرا می خواند تا نشانه های وجود خداوند را در آن ها ببیند دلیلی بس روشن بر مطلوب بودن شناخت و مبتنی بودن ایمان بر آن است.

جناب توانگری اظهار می کند که دینداران در ترس از دستاوردهای جدید و  دنیای جدیدند تا مبادا با مطلع شدن از مضمون آن ها عقایدشان زیر سؤال رود و دچار ناسازگاری شناختی شوند. توجه ایشان را به تحقیقی که یکی از دانشمندان سرشناس صورت داده جلب می کنم:

باروخ شالو (Baruch Shalev) ژنتیک شناس  ، تحقیقی بر روی برندگان صدسال جوایز نوبل (از ۱۹۰۱تا۲۰۰۰میلادی) ـ اعم از جوایز علمی، ادبی و صلح ـ انجام داده است که شاید نتایجش پرتوی بر این بحث بیفکند. او در کتابش برندگان جوایز نوبل را از منظرهای متفاوتی طبقه بندی کرده و نتایج کارش را روی نمودارهای ریاضی برده است: تفکیک برندگان از حیث ملیت، تفکیک برندگان از حیث زن و مرد بودن، تفکیک برندگان از حیث باورهای مذهبی و…

براساس آنچه که خود برندگان جوایز نوبل اعلام کرده اند ۸۹ درصدشان خداباورند این تحقیق همچنین نشان می دهد که خداناباوران، شکاکان و هرهری مسلکان کمتر از ۱۱درصد کل برندگان جوایز نوبل در این بازه صدساله را تشکیل می دهند که بیشترین چگالی این دسته از افراد مربوط به حوزه نوبل ادبیات است. اما در طرف مقابلِ نوبل ادبیات، بیشترین چگالی خداباوران و دین باورانِ برندگان جوایز نوبل، نخست مربوط به برندگان نوبل پزشکی و دوم مربوط به برندگان نوبل فیزیک است.  (Baruch A. Shalev, 100 Years of Nobel Prizes, p.57, Atlantic Publishers & Dist, 2003)

نمونه دیگر مولکول DNA است . مولکولی که بسیاری از بزرگان علمی را به سوی ایمان به خداوند رهنمون شده است.آنتولی فلو و فرانسیس کالینز پس از عمری الحاد این مولکول را دلیلی بر وجود خداوند می دانند و به خداوند ایمان می آورند.

نمونه دیگر یوهان ولفگانگ فون گوته فیلسوف ، شاعر و نویسنده معروف آلمانی است، وی  مى‏ گوید: سالیان دراز کشیشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش نهادیم و پرده ی تعصب را دریدیم، عظمت احکام مقدس قرآن، بهت و حیرت عجیبى در ما ایجاد نمود. به زودى این کتاب توصیف‏ ناپذیر، محور  افکار مردم می گردد.

باری؛علم و عقل انسان را به سوی ایمان به  خداوند و ایمان به حقانیت کتاب او( قرآن) فرا می خوانند. هر چه شناخت و آگاهی افزون گردد ایمان نیز راسخ تر خواهد شد.

۴) این که اصول عبادی اسلام چون نماز و روزه و حج و… با عقل قاصر انسان قابل درک نیست و انسان تنها با عقل خویش به فرضیت آن ها راه نمی یابد سخن درستی است. چرا که خداوند راه یابی به مبانی اعتقادی را در وسع عقل همه قرار داده اما راه یابی به نوع و کیفیت احکام و تکالیف از عهده ی عقل برنمی آید و در اینجا نقل وارد میدان می شود.بنابراین تقید و گردن نهادن به عبادات چنان که علمای بزرگ اصول چون شاطبی گفته اند تعبد می خواهد و مقصد اصلی شارع نیز از انجام عبادات همین است: گردن نهادن به امر شارع و فرمانبرداری از او.

۵) در کنار این مقصد اصلی ، مقاصد دیگری نیز برای هر عبادت قرار داده شده اند که میزان مقبولیت عبادات به تحقق آن ها بستگی دارد. چنان که هدف از فرضیت روزه،  نیل به تقوا و پرهیزکاری معرفی شده است. هدف از وجوب نماز ذکر و یاد خداوند و دور شدن از فحشاء و منکرات بیان شده است. در سایر‌ عبادات  نیز چنین است. بنابراین می بینیم دوباره پای عقل به میان می آید.

خداوند پذیرش عبادت ها را در سنجه ی عقل قرار داد تا فرد بسنجد که آیا هدف شارع از انجام عبادات در وی محقق شده است یا خیر. به عنوان مثال در باره ی همین روزه – که در ایام پرفیض آن قرار داریم-   در حدیث شریف داریم که  اگر روزه فرد را از گناه باز ندارد تنها تشنگی و گشنگی عاید او گشته و بس( نقل به مفهوم)

۶) اما با گذر از اصول، در فروع فقهی نیز چنان که دوست دیگرمان  مرقومه کرده اند، جست و جو گری و پرسش از علل و مقاصد احکام امر مذمومی نیست. واقعیت آن است که امروزه بر خلاف قرون پیشین اصدار فتوا حیازت علوم مختلف روز را می طلبد و گزاف نگفته ایم اگر بگوییم یک نفر نمی تواند در همه حوزه هایی که برای صدور فتوای شرعی لازمند صاحب نظر باشد.

بلکه می بایست در هر مساله ی شرعی به اهل فن مربوط به آن مساله رجوع کند. از طرفی شاید امروزه عامی به آن معنای از همه جا بی خبر  وجود نداشته باشد. امروزه چه بهتر است هرکس در امور دینی و مسایل شرعی کندوکاو بیشتری کند و سرسپردگی محض چه در عقاید و چه در فقه از کسی نداشته باشد.

مثال کوچکی میزنم که یکی از دوستان نقل می کرد. می گوید فردی سال ها پیش به آخوندی مراجعه می کند و در خصوص حکم پرکردن دندان از او سؤال می کند. آن روحانی قاطعانه جواب رد می دهد و می گوید حرام است و در صورت انجام آن غسل صورت نمی گیرد و تمام نمازهایت نیز باطل خواهند بود.

او نیز به قول این دوستمان می گوید لابد این حکم خداست و هر چه دندان تو خالی داشته می کشد.  البته در همان وقت هم بودند افرادی که قائل به جواز بودند ولی این فرد یا بی خبر بوده یا اساسا سرسپرده آن روحانی بوده است.

بعدها و پس از کلی درد و رنج و مبتلا شدن به بیماری گوارش وغیره سراغ آن روحانی می رود در حالی که وی دیگر نظر قبلی را نداشته و پرکردن دندان را بی اشکال می داند. فرد رنج دیده می گوید چطور این همه سال سبب رنج و اندوه من شده ای و اکنون به راحتی نظرت تغییر یافته است!

شرع حتی در امور فقهی نیز سرسپردگی مطلق  به معنای تقلید محض را از انسان نمی خواهد .  مطلوب است فرد در هر کسوتی که هست نسبت به امور دینی کنجکاو باشد ، نظرات مختلف را بشنود، حکمت احکام را تا حد امکان  دریابد . اگر اهل مطالعه باشد در مسایل جدید فقهی فتاوای مجامع بزرگ اسلامی را مورد مطالعه قرار دهد.

آری عده ای قلیل شاید مقلد  محض  می خواهند که هرگز لب به سؤال و و پرسش نگشاید و یکپارچه گوش باشد. شاید عجیب باشد یکبار که کانالی را دنبال می کردم با گوش خود شنیدم یک روحانی در جواب شخصی که می پرسید قرآن را فقط روخوانی کنم یا با معنا بخوانم می گفت قرآن را فقط روخوانی کن و قصد فهم آن را نداشته باش که در میان آیات می مانی و گمراه میشوی!

الحاصل این که تعلیقی بر گفتار آقای مرادپور و آقای توانگری و تقلید در اصول  دین بالإتفاق جایز نیست. در فروع نیز پرسش از حکمت عبادات و احکام بی شک مطلوب شرع است چرا که هر یک از احکام برای تحقق هدف یا اهدافی تشریع شده و میزان مقبولیت فرمانبری از آن تکلیف به میزان تحقق آن اهداف است. والسلام  / یکم اردیبشهت ۱۴۰۰

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. ‍ ✴ گادامر ، و نظریه ” امتزاج افق ها ”

    ✒✏ تهیه و تنظیم و تلخیص : عظیم قرنجیک

    ✔ معمولاً سقراط را شهید راه حکمت می شمارند ، با این عبارت، می خواهیم ، بابی در بابِ روش های گفتگو ، بمثابه راهی برای مفاهمه و تضارب آراء ، در جهت کشف حقایق باز کنیم . البته این که، هر انسانی از زاویه ها و منظرهای خاصی به جهان و پدیده های خاصی می نگردد، موضوعی واضح و مبرهن است .

    ✔حال از عهد عتیق و دوران سقراط گذر کنیم و برسیم به دوران حاضر . در عصر حاضر هم کسانی هستند که قدم در راه گفتگو و مفاهمه گذارده اند ، و گادامر نمونه ای از آن در دوران کنونی است ،که مهمترین نظریه او ، ” نظریه امتزاج افق ها ” است .
    ✔” جان مایه اصلی سخن گادامر این است که ، وقتی مفسر با متنی روبه رو می شود ، فهم در فضایی میانه شکل می گیرد و این فهم ، نه در ضلع متن و نه در سویه مفسر است ، بلکه محصول امتزاج افق متن با افق مفسر است .”
    ✔برای مثال ، وقتی متنی از سنت گذشته را مطالعه می کنیم ، نباید رویکرد عتیقه دوستانه داشته باشیم و خود را یکسره به آن بسپاریم . در عین حال ، اگر آن متن همچنان سخنی برای گفتن دارد ، نباید آن را به گوشه ای افکند، بلکه استفاده از امکانات نهفته اش، چه بسا برای حل مشکلات انسان معاصر مفید باشد . البته برای فلسفه ورزی ، قبل از هر چیز باید بدانیم که چه انگاره ای با ژرفنای اندیشه ما سازگاری دارد .
    ✔موضوع دیگر، تامّل و مداقّه در متون مورد بررسی است ، تا فهم به معنای امتزاج افق ها در معنای گادامری کلمه ، رخ دهد .
    ✔هدف از بیان این موارد این بوده که ، با امتزاج افق فکری مفسر و افق معنایی متن ، امکان رسیدن به نظریات نوین ، در مباحث و کاویدن رویدادها و متون مختلفه وحود دارد، و به عبارت دیگر، مصادیق متعدد و متنوعی ، می توان در این خصوص یافت، و در پیرامون آن ، به یک افق فکری میانه دست پیدا کرد.

    ✔ ” انسان موجودی است که مدام در حال تفسیر پدیده های پیرامونی است، و این کار را بر اساس تجارب پیشین خود انجام می دهد. هرچه افق فکری انسان ، بواسطه مطالعه یا کسب تجارب بیشتر، وسیع تر شود ، وجوه بیشتری از متن پیش رو ، برای او گشوده خواهد شد . به عبارت دیگر ، در تفسیر هر متن ، مفسر تحت پوشش و نظارت چتر ارجاع تجارب قبلی خودش قرار دارد و به همین دلیل است که انسان ها ، از زوایای مختلفی به یک موضوع می نگرند. ”

    ✴ ماخذ : روزنامه سازندگی/ شماره ۹۱۷ / صفحه فرهنگ /تلخیصی از یادداشت فرهنگی ” گفت و گو و کشف حقیقت “.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا