مقاله

خودکامگی در قرآن و نهج البلاغه  

پایگاه خبری اولکامیز – روح الله کلانتری، مسئول سازمان معلمان  گلستان 

مقدمه:
در میان مباحث قرآن و نهج البلاغه،بحث خودکامگی و خودکامگی پذیری از اهمیت بسزائی برخوردار است. از سخنان امام علی (ع) در نهج البلاغه اینطور استنباط می شود که بزرگترین مصیبت آدمیان، خود کامگی است، وتا زمانی که در زندگی بشر کمرنگ نشود و تلاشی جدی به منظور مهار بیرونی و درونی آن صورت نگیرد، آدمیان به زندگی سالم دست پیدا نخواهند کرد. طولانی ترین خطبه نهج البلاغه یعنی خطبه قاصعه(۱) ، به تمامی در این باره است.

در مهمترین نامه های آن حضرت، مانند عهد نامه مالک اشتر(۲) بخش های اساسی آن بدین موضوع اختصاص پیدا کرده است؛ و در جای جای آموزه های امام (ع) نکاتی در این مورد دیده می شود.در قرآن کریم نیز مطالب فراوانی ذکر شده و هیج کتابی به اندازه قرآن ضد خود کامگی نیست.قرآن کتاب بندگی خدا و نفی خودکامگی و خود کامگی پذیری و کتاب استبداد ستیزی است؛ و امام علی(ع) پیرو قرآن و بر پا دارنده آیات آن است.در منطق قرآن همه تباهی ها از خود پرستی و خود مداری است و مادامی که آدمی از هواپرستی به خدا پرستی روی نکند، زندگی انسانی و ایمانی پیدا نمی کند.(۳و۴)

در منطق قرآن کریم هر فسق و تباهی از خود مداری و خود کامگی بر می خیزد و منشا همه نافرمانی ها همین است،چنان که داستان ابلیس آن است(۵)و همه زمامداران و گردنگشان تاریخ همین راه را می روند.(۶) مبارزه امام علی(ع) با خودکامگی، در حقیقت مبارزه با سخت ترین بیماری بشری است؛ بیماری که بنیانگذار آن ابلیس است و همه تلاش او در این جهت است که مردمان را نیز بدان مبتلا سازد.(۷)

از دیدگاه امام(ع) خودکامگی آدمی را از والاترین موهبت الهی یعنی عقل و خرد ورزی بی بهره می سازد و به زشت ترین رفتار کشانده و مانع پیشرفت و کمال انسان می شود.(۸)


مفهوم خود کامگی: مفهوم خود کامگی در نهج البلاغه و آموزه های او در سایر منابع مفهومی گسترده است که در برگیرنده مفاهیمی است که همه از سنخ خود کامگی است مثل: خودمداری،تکبر و استکبارورزی،تجبر و زورمداری،تحکم و احساس فرمانفرمایی،احساس و تلقی خطاناپذیری،خود خداپنداری، خود رایی و استبدادورزی، فراقانونی،تمامت خواهی،مشورت ناپذیری و مشورت ستیزی،تملک داری، سلطه گری،ستایش دوستی و نظایر این ها.(۹) این مفاهیم هم در فرد ظهور می کند، هم در گروه و حکومت؛ و نیز درحوزه های مختلف زندگی جلوه گر می شود،
تعریف استبداد:
استبداد  ازماده(بدد) بر وزن شرف به معنای جدایی، تنهایی و انفراد است، چنان که گویند:(تبدد القوم) یعنی قوم پراکنده شدند. استبداد به معنی خود رایی، خودکامگی، خودمداری است. امام علی(ع) نیز به همین معنی در نهج البلاغه استدلال می کند:( من استبد  برایه هلک، و من شاور الرجال شارکها فی عقولها) (۱۰) هر کس خود رایی کرد، نابود گردید، و هر که با دیگران به رای زنی پرداخت، خود را در خرد آنان شریک ساخت.

مستبد تنها نگرش خود را درست می بیند و به نگرش دیگران توجه نمی کند، و بر مدار خود می گردد و دیگران را به حساب نمی آورد و تکیه گاهش خود و رای و اندیشه خویش است، و خود، معیار درست و نادرست، و خوب و بد است.امام علی (ع) این معنی را به روشنی توضیح می دهد.(۱۱) امام معتقد است که انسان و گروه و حکومت خودکامه، خود را در جایگاه فرمانفرمایی می بیند و آن چه را می گوید و می پسندد و فرمان می دهد باید بی چون و چرا پذیرفته شود و امام مالک را از این خصلت نفی کرده و می فرماید(ولا تقولن انی مومر امر فاطاع) (۱۲)  مبادا بگویی من بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از ایشان اطاعت کردن.


خود کامگی ،تباه کننده ترین بیماری:

در نگاه امام علی(ع) تباه کننده ترین بیماری فردی و اجتماعی خودکامگی است؛ و اینکه فرد یا جامعه ای لباس تکبر و خود محوری بر تن کند و خویشتن را معیار حق و باطل گیرد و خود رایی نماید و استبداد ورزد.انسان و جامعه و حکومت خودکامه، منشا هر گونه تباهی اند و تا خودکامگی مهار نگردد و درمان نشود، جامعه انسانی روی سلامت نمی بیند و به سوی سعادت گام بر نمی دارد. خودکامگی مایه نابودی حقیقت آدمی و روابط انسانی و اجتماعی است.فرد و جامعه خود کامه از درون تباه شده است و منشا انواع تباهی ها است، تباهی در دین و دنیا،  خسران و ذلت در این دنیا و آخرت. کسی که در این راه گام بردارد، از رحمت حق بریده گردد و در جایگاه نبرد با خدا قرار گرفته و به هر تباهگری دست می زند . امام علی فرمان می دهد که از این کار دوری کنید، زیرا خداوند هر گردنکشی را خوار می سازد.(۱۳)


بنیانگذار خود کامگی:

نخستین آفریده ای که خود را همنوع خدا قرار داد ابلیس بود.او در بیماری خودکامگی فرو شد و از درگاه الهی رانده گشت.امام علی(ع) بزرگی را ویژه خداوند دانسته و کبریایی را مختص او می داند(۱۴) و نه به خود کامه ای. همانطور که قران بر این کلام تکیه دارد.(۱۵)


گستردگی بیماری خود کامگی:

خودکامگی بیماری ای است که چون در جان آدمی نشیند، همه زندگی آدمی را در اختیار خود گرفته خودکامانه حرف می زند و خودکامانه رفتار می کند. (۱۶) این بیماری در همه جلوه های شخصیت آدمی، در تمام روابط و مناسبات اجتماعی، در کلیه شئون سیاسی، حکومتی، مدیریتی، اقتصادی و فرهنگی نمود پیدا کرده؛ همه چیز را تحت سلطه خود قرار می دهد، و بدان سو می کشاند که می خواهد. هیچ کس و هیچ چیز از این بیماری در امان نیست.

ضرورت در مان خودکامگی:

خودکامگی در هر چهره و مرتبه ای که باشد، چندان خطرناک است که باید هر چه سریعتر در جهت درمان آن اقدام کرد. امام علی(ع) در این مورد سخن حکمت آمیزی دارد.(۱۷) بزرگترین دردهای آدمی کفر است و دورویی و بیراهه شدن و گمراهی، که این ببماری ها همه از خودکامگی(استکبار و (انانیت)  ریشه دارد، چنانچه ابلیس به این بیماری دچار شده بود و از درگاه خدا رانده شد.(۱۸)

شناخت بیماری خودکامگی و درمان کردن آن، پیش از تباه شدن بدان،ضرورتی حیاتی است. مهمترین راه های درمان خود کامگی عبارتند از:

۱- خدا شناسی:

مهم ترین راه درمان خود بینی و خود مداری، و نجات از دام خود کامگی، خداشناسی است؛ اینکه آدمی حقیقت هستی را دریابد و او را باور کند و عظمت او را درک کند تا ناچیزی خود را بفهمد و لباس کبریایی را از تن خارج کرده و پوشش انسانیت و فروتنی را بر تن کند.امام  علی(ع) به این حقیقت اشاره دارد.(۱۹) امام به مالک اشتر هشدار می دهد زمانی که در جایگاه قدرت قرار گرفتی و خودکامگی در تو ایجاد شد، با توجه به عظمت و بزرگی خالق هستی آن را مهار کن.(۲۰) اگر خدا در جان آدمی جلوه کند و عظمت حق دیده شود، جز خدا، هر آن چه هست، بی مقدار می گردد و جایی برای خود بینی، باقی  نمی ماند.(۲۱)

۲- خود شناسی:

دومین راه درمان خودکامگی و استبداد رای خود شناسی است.شناخت خود و ارزش ها ی وجود انسان و نیز ناتوانی و عیوب انسان، زمینه ای را فراهم می کند تا آدمی از توهم خود بزرگ بینی و خود محوری بیرون بیاید، اگر انسان قدر و عظمت خود را درک نکند هلاک می شود.(۲۲)

۳- معاد باوری و مرگ اندیشی:

سومین عامل در مهار بیماری خود کامگی، مرگ اندیشی و خدا باوری است؛ اینکه انسان به عالم قیامت و حضور در محضر حق تعالی بیاندیشد و یقین داشته باشد که در ورای این عالم هستی، عالم دیگری هست که زندگی  در آن جاودان است. امام علی (ع) در نامه خویش به امام مجتبی(ع) این حقیقت را یاد آور می شود.(۲۳)

لازمه خود کامگی، پشت کردن به مرگ اندیشی و معاد باوری است، که حضور چنین اندیشه و باوری، آدمی را مهار می کند و شادی خودکامگی را به تلخی بدل می سازد. امام علی(ع) در تبیینی شگفت، این حقیقت را روشن می سازد.(۲۴)

این حقیقت را مولوی در مثنوی خود چنین بیان می کند.

جان ما فارق بد از اندیشه ها

در غم افکندید ما را وعنا

ذوق جمعیت که بود و اتفاق

شد ز فال زشتتان صد افتراق

طوطی نقل شکر بودیم ما

مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما(۲۵)

مرگ اندیشی و معاد باوری، مانعی اساسی در برابر گردنکشی، مرزشکنی و سرکشی است؛ و امام علی(ع) آن را به یاد انسان می آورد.(۲۶)

۴- عبادت و بندگی:

چهارمین راه درمان بیماری خودکامگی و استبداد رای عبادت و بندگی خالص خداوند تبارک و تعالی است.امام علی(ع) در خطبه قاصعه که سراسر آن نفی خود کامگی و سرکوب نمودن خود بزرگ انگاری،گردن فرازی و سرکشی است، درباره نقش عبادت و بندگی در مهار این بیماری می فرماید.(۲۷)  در اندیشه امام علی (ع) هر صورتی از عبادت ‌و بندگی، وسیله ای است در سرکوب خود بزرگ انگاری و گردنکشی ، و نفی خود کامگی(۲۸)

۵- پروا پیشگی:

تقوا(پرواپیشگی) نیرویی است درونی که انسان را از هر چه خودکامگی است دور می سازد.(۲۹) و از این رو عاملی اساسی در حفظ و  صیانت آدمی از خود کامگی است که خطر ناکترین بیماری ها و انحراف هاست.(۳۰) سخت ترین بیماری جان آدمی ، خود کامگی است؛ و پیشوای پرواداران، علی(ع) پرواپیشگی را راهی نیکو در درمان این سخت ترین بیماری دانسته، و آن را مهم ترین نیاز مردمان برای سلامت زندگی این جهانی و سعادت زندگی آن جهانی معرفی کرده است.(۳۱)جامعه انسانی فارغ از پروا پیشگی، در انواع تعدی ها و تباهی ها فرو رفته و هر مصیبتی را پذیرا می شود.(۳۲) به همین دلیل است که فرد، جامعه و حکومت، به شدت نیازمند پرواپیشگی اند، که در صورت فقدان آن،  خود کامگی در همه شئون زندگی چهره می گشاید و تباهی ها را ایجاد می کند.(۳۳) هر جا خداترسی و پروا پیشگی باشد، خودکامگی و استبداد رای امکان ظهور نمی یابد؛ و در صورت ظهور، به سرعت مهار می شود و اجازه رشد پیدا نکرده، که شیوه و رفتار همه سالکان و پرواپیشگان تاریخ فروتنی و نفی خود کامگی است.(۳۴)

پیامبر اکرم(ع! الگوی نفی خود کامگی:

پیامبرگرامی (ص) نمونه و الگویی در تمام کمالات انسانی و نفی خود کامگی است؛ انسانی در اوج فروتنی و راهبری به دور از هر گونه خودکامگی. امام علی(ع) در توصیف پیامبر اکرم(ص) به همین خصوصیات او اشاره دارد.(۳۵) خداوند آن پیام آوررحمت را به دور ازهر گونه خودکامگی معرفی کرده و گفته که ا ی پیامبر تو فقط تذکر دهنده هستی و بر مردم تسلط نداری(۳۶)آن حضرت در اوج قدرتمندی، و در تمام زندگی ، هیچگونه قدرتمندی نکرد. امام علی(ع) نقل می کند که مسلمانان به پیامبر پیشنهاد کردند که اگر با قدرتی که داری افرادرا وادار به پذیرش در دین کنی تعداد ما بیشتر خواهد شد و پیامبر فرمود من آن چنان نیستم که خدا را ملاقات کنم با ایجاد نو آوری و بدعتی که جایز نباشد.

امام علی(ع) نمونه جامع نفی خودکامگی(ع)

برترین تربیت شده مدرسه نبوی :

علی(ع) نمونه ای است جامع در نفی خودکامگی. آن حضرت به شدت با این رذیله اخلاقی مبارزه کرده و در اوج قدرت با مخالفان خود با خود کامگی برخورد نمی کرد.برخی از یاران آن حضرت از جمله مالک اشتر از وی خواستند که مخالفان خود را تحت فشار قرار دهد تا بیعت کنند، اما امام آن را نپذیرفته و فرمود که مردم با من بیعت کردند نه به علت داشتن نیرویی غضب کننده و اجبار کننده و نه پیشنهاد کردن مالی آماده(۳۷) امام در رویارویی با خوارج و رفتارهای تندآنها، هرگز خودکامگی ننمود، بلکه بر پاسداشت آزادی وحقوق آنها پای فشرد و بر سر آن ایستا ده و کوتاه نیامد.او حتی درشرایط جنگی نیز به نیروهای خودی اجازه خودکامگی نمی داد(۳۸) امام(ع) در بحرانی ترین اوضاع و احوال سیاسی نیز، برای گشودن گره بحران و حفظ اقتدار دست به خود کامگی نگشود در شرایطی که معاویه به وسیله گروه های غارتگر تلاش می کرد تا حکومت را نا امن کرده و مردم را منفعل سازد و امام را ازاصلاحات اساسی باز دارد، به هیچ وجه به استبداد ورزی تن نداد و حاضر نشد با خود کامگی، اقتدار خویش را حفظ نماید.(۳۹) امام اجازه نمی داد کسی در مقام قدرت، خود کامگی کند و به استبداد میل کند، چنانچه به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان نوشت: «این حق تو نیست که در میان مردمان به استبداد و خود رایی عمل نمایی(۴۰) امام زمانی که زیادبن امی، قائم مقام عبدالله بن عباس در استانداری بصره، تمایلی به خود کامگی نشان داده، در نامه ای به او از هر گونه خود کامگی پرهیزش داد.(۴۱) اینها نمونه هایی است تا نشان دهد که امام علی(ع) تا چه اندازه و با چه  گستره ای خود کامگی را نفی کرده و با آن ستیز نموده است.

ویژگی های خودکامگی:

۱- خود معیاری:

یکی از نشانه های فرد، گروه و حکومت خود کامه، خود معیاری است؛بدین معنا که آنها خود را میزان حق و باطل بدانند. امام علی(ع) این ویژگی را به آنها یاد آور می کند.(۴۲) آنها خود را معیار دین می دانند؛ و دین آن چیزی است که آنان می پسندند، و کتاب خدا در خدمت خواسته های  آنان است.(۴۳)

۲- توهم گرایی:

فرد، گروه و حکومت خود کامه در دام توهم خویش گرفتارند، اسیر خود پرستی می شوند و خود را بزرگ می انگارند و استکبار می ورزند که آثار خطرناکی داشته و امام این هشدار را به مالک اشتر می دهد.(۴۴) به همین دلیل خود کامگان به سبب توهمی که دارند سرکش، قانون شکن و متجاوزند. امام به معاویه همین نکته را یاد آور می شود و‌می فرماید تو را می ترسانم از این که پیوسته درفریب توهم ها بمانی(۴۵)

۳- خود خداپنداری:

فرد،گروه و حکومت خود کامه برای خود شان خدایی قائلند و خود را در جایگاه الهی می بینند و بر این اساس رفتار می کنند.(۴۶) امام علی (ع) در جهت نفی چنین تلقی ای از سوی هر کسی به مردم خود فرمود.(۴۷) امام علی(ع) هرانسانی را در جایگاه نقد دانسته و با وجود معصومیت خود، راه پرسش و نقد درباره خود را گشوده تا هیچ کس جرئت خدایی کردن را نداشته باشد و لباس کبریایی در بر نکند و مردمان را مملوک خویش نگیرد. و فرمود جز این نیست که والی و حاکم نیز بشری است.(۴۸)

۴- اندازه نشناسی:

ازنشانه های خود کامگی در هر فرد، گروه و حکومتی اندازه نشناسی است؛ یعنی جایگاه و حد خود را نشناختن، تجاوز به حریم ها و حرمت ها، و فراقانونی عمل کردن است. امام علی (ع) معاویه را از اندازه نشناسی پرهیزداده و به او گفته که چرا در جای خود نمی نشینی و اندازه خودت رارعایت نمی کنی؟(۴۹)این  اندازه نشناسی باعث می شود که ناشایستگان بر امور کشور و گروه مسلط شوند و باعث هلاکت خود و دیگران می شوند.(۵۰)

۵- دنیا زدگی:

از مهم ترین نشانه های خودکامگی دنیا زدگی است. امام علی (ع) در باره سه گروه خودکامه:ناکثین،قاسطین و مارقین، منشا رفتار آنان و قدرت طلبی و ستمگری شان  را دنیا زدگی معرفی کرده است.(۵۱)خودکامگی و تفرعن، خود را با دنیا طلبی درصورت های مختلف آن، چون زورگویی،قدرت طلبی،ستم پیشگی،فریب کاری،ستایش طلبی و… می نمایاند.(۵۲)

۶-  مطلق انگاری

خودکامگی با مطلق انگاری خود را نشان می دهد، خود را مطلق دیدن، اطاعت مطلق طلبیدن و تحمیل نظر خود به دیگران و امام مالک اشتر وهمه حاکمان تاریخ را از این کار منع می کند.(۵۳)

۷- تکلیف گری:

خودکامگی فرد، گروه و حکومت چنان گسترش پیدا می کند که دیگران را نفی کرده و تکفیر می کنند. نمونه این چنین آدمهایی خوارج هستندآنها به راحتی در جایگاه داوری در دین ، ایمان و حرمت آدمیان قرار گرفته و مخالفان خود را تکفیر می کنند و حکم قتل آنها را صادر می کنند.(۵۴)

۸-  نقد ناپذیری:

فرد، گروه و حکومت خودکامه انسانهای نقد ناپذیری می شوند و هر گونه مخالفتی را رد کرده و از صداقت و و صراحت دوری کرده و دوستدار چاپلوسی و ریاکاری بوده و نقد را نفی می کنند.(۵۵) امام علی(ع) راه نقد و انتقاد ، و نصیحت را کاملا گشود تا خودکامگی در هیچ لایه ای از لایه های حکومت او راه نیابد.(۵۶)

۹-  عذر ناپذیری:

ازدیگر نشانه های خود کامگی عذر نا پذیری است، بدین معنی که فرد، گروه و حکومت خود کامه حاضر به روشنگری و شفاف سازی در تصمیمات و اقدامات، .پذیرش ناتوانی و اشتباهات خود نبوده وعذرهای خود را بیان نمی کنند.امام از این خصیصه افراد، گروه ها و حاکمان را بر حذر داشته و آن را محکوم می کنند.(۵۷) امام خودشفاف عمل می کرد و اجازه نمی داد کاری غیر قابل دفاع و بدون پشتوانه لازم صورت گیرد و اگر خلافی از سوی کارگزاران صورت می گرفت مسئولیت آن را می پذیرفت و نسبت به اصلاح آن اقدام می کرد.

۱۰-  فرافکنی:

از جمله نشانه های خودکامگی فرافکنی است؛ بدین معنی که فرد،گروه و حکومت خودکامه خطا و خلاف خود را به دیگران نسبت می دهد و همه عالم را مسئول کارهای خود می داند. بنیانگذار این تفکر ابلیس بود. که زمانی که اشتباه کرد و از درگاه خدا رانده شد، به جای پذیرش اشتباه آن را به خدا نسبت داد(۵۹)  در داستان فتنه جمل و تلاش های معاویه و خوارج هم همین نگاه را مشاهده می کنیم.(۶۰)

 

کارکردهای خود کامگی:

۱- زور گویی

فرد،گروه و حکومت خودکامه بر مبنای زورگویی روابط و مناسبات خود را سامان می دهند. ماهیت اصلی خود کامگان زور گویی است، حتی اگر به ظاهر مخالف با زور باشند، چون اصولا خودکامگی بدون زورگویی بی معنی است. امام علی(ع) این خصیصه را نفی کرده و حکومت خود را چنین توصیف می کند که مردم با من بیعت کردند بدون هیچگونه زور گویی ، بلکه آزادانه و داوطلبانه به این کار مبادرت ورزیدند.(۶۱) او به هبچ یک از کارگزاران خود اجازه زور گویی را نمی داد(۶۲)

۲- سلطه گری:

خودکامگی ملازم سلطه گری است، و فرد، گروه و حکومت خودکامه خود را بر دیگران مسلط می بینند و بر این مبنا رفتار سلطه گرانه دارند. امام علی(ع) به شدت سلطه گری را در هر شکل و از جانب هر کس که باشد نفی می کرد، چنانچه در آغاز نامه به مالک اشتر به این امر تاکید نمود.(۶۳) او تاکید داشت در جامعه و عرصه سیاست و حکومت، مردمان باید بتوانند به دور از روابط سلطه گرانه، به راحتی نظردهند، سخن گویند، مخالفت نمایند، و اعتراض کنن؛ و تا چنین نباشد، جامعه ای به درستی و سلامتی، و رشد و بالندگی روی نمی نماید.(۶۴)

۳- تمامیت خواهی:

از کارکردهای اساسی خود کامگی تمامیت خواهی است، بدین معنی که فرد، گروه و حکومت خودکامه، بر همه چیز چنگ می اندازد و همه چیز رابرای خود می خواهند، در همه امور دخالت کرده و تمام کارها را در اختیار خود می گیرند.امام این ویژگی حاکمان خودکامه را به خوبی توصیف می کند.(۶۵)

۴- غارتگری و ستمگری:

غارتگری و ستمگری در مراتب مختلف کارکردی جدائی ناپذیر از خود کامگی است امام علی (ع) این کارکرد حکومت های خود کامه را در خطبه قاصعه به روشنی تبیین می نماید.(۶۶) او به مالک اشتر هشدار می دهد که نباید چون درنده غارتگر و ستمگر باشی(۶۷)

۵-  اباحی گری:

اباحی گری به این معنی است که فرد، گروه و حکومت خود کامه هر کاری را بر خود مباح و آزاد بدانند و پایبند به هیچ قرار و قاعده و در گرو هیچ عهد و پیمانی نباشند بنابر این به راحتی قوانین را زیر پا گذاشته و پیمان ها را می شکنند.(۶۸)

۶- فریبکاری و دروغگویی:

خودکامگی وارونگی درونی و بیگانگی با حقیقت انسانی خویش است، و انسان خودکامه، خود نیست بلکه حاصل توهمی موهوم از خویشتن است. نمونه فریبکاری و دروغگویی را شمادر رفتار و عملکرد عمرو عاص  و معاویه می بینید.(۶۹)

۷- ریاکاری و ظاهر سازی:

با توجه به اینکه خود کامگی پدیده ای برخواسته از خود بزرگ بینی، و نیز ناشی از دوشخصیتی آدمی است، خود کامگان، دوگانگی درون و بیرون دارند و گرفتار ریاکاری و ظاهر سازی هستند. امام این کارکرد حکومت و جامعه را به خوبی به تصویر می کشد.(۷۰)

۸-  شبهه انگیزی:

فرد، گروه و حکومت خودکامه به منظور توجیه رفتارها و مناسبات خود به شبهه انگیزی می پردازد و در فضای شبهه عمل می کند. امام علی(ع) در توصیف شبهه می فرماید« شبهه تنها بدین جهت شبهه نامیده می شود که به حق ماند و حقیقت را مشتبه سازد. نمونه بارز آن معاویه است که مقاصد خود را در پوشش شبهه پیش می برد و جنایت را خدمت جلوه می داد.(۷۱)

۹-  بی وفایی و پیمان شکنی:

فرد،گروه و حکومت خودکامه به هیچ عهد و پیمانی وفادار نیست و راحت قرار و قانون و پیمان را زیر پا گذاشته و آنرا می شکند.(۷۲) و البته پیامبران الهی تلاش کرده اند که آدمیان را به خود حقیقی و پاک از خود کامگی هدایت نمایند.(۷۳)

۱۰- خوار سازی

خود بزرگ بینی ملازم خوار سازی دیگران است. خودکامگان همواره در طول تاریخ انسان ها را خوار می کنند تا آنها را وادار به اطاعت کنند. قرآن در مورد فرعون این حقیقت را متذکر می شود که « فاستخف قومه فاطاعوه…»(۷۴) خودکامگان همواره با این شیوه حکمرانی می کنند. امام علی(ع) در نامه ای به عمر و عاص در مورد این روش معاویه افشاگری می کند.(۷۵)

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

منابع و ماخذ:

۱- نهج البلاغه ،خطبه۱۹۲.

۲-همان،نامه۵۳.

۳-قرآن، فرقان،۴۳.

۴-همان، حشر،۱۹

۵-نک؛قرآن،بقره/۳۴، اعراف/۱۱،حج/۳۱،کهف/۵۰

۶نک؛ قصص/۴و۳۹،طه/۲۴،فجر/۱۰۱۲،فصلت/۱۵،نازعات/۲۳و۲۴

۷-نهج البلاغه، خطبه۱۹۲.

۸-همان،حکمت ۱۶۷.

۹-ریخت شناسی خودکامگی در نهج البلاغه،مصطفی دلشاد تهرانی،ص۴۷.

۱۰-نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱.

۱۱-همان،خطبه۸۸.

۱۲و۱۳-همان، نامه ۵۳.

۱۴-همان، خطبه ۱۹۲.

۱۵قرآن،ص۷۱۷۴،حجر،۳۹.

۱۶- نهج البلاغه،کلام۷.

۱۷-همان،خطبه۱۷۶.

۱۸- قرآن،بقره،۳۴،اعراف۱۲.

۱۹-نهج البلاغه،خطبه۱۹۳.

۲۰-همان،نامه۵۳.

۲۱-همان،خطبه ۱۹۳و ۲۱۶.

۲۲-همان،حکمت۱۴۹،نامه۳۱.

۲۳-همان،نامه۳۱.

۲۴-همان،خطبه۱۳۲.

۲۵مثنوی مولوی، دفتر سوم،ابیات۲۹۴۱۲۹۵۱.

۲۶-نهج البلاغه،خطبه۱۸۸,۱۸۳،۹۹،نامه۳۱،۵۳،حکمت۳۴

۲۷و۲۸-همان،خطبه۱۹۳.

۲۹-ده گفتار، استاد مطهری.

۳۰-نهج البلاغه،خطبه۱۵۷،۱۹۸.

۳۱-همان،خطبه ۱۹۱.

۳۲-همان،خطبه۱۰۸.

۳۳-همان،خطبه۸۳.

۳۴-همان،خطبه۱۹۳.

۳۵-همان،خطبه ۱۶۰.

۳۶-قرآن،عاشیه،۲۱و۲۲،ق،۴۵

۳۷-نهج البلاغه،نامه۵۴.

۳۸-همان،نامه۶۰.

۳۹-همان، کلام۶۹.

۴۰-همان،نامه۵.

۴۱-همان،نامه۲۱.‌

۴۲-همان،خطبه۸۸.

۴۳-همان،خطبه۱۰۸.

۴۴-همان،خطبه۱۹۲،نامه۵۳و۱۰

۴۵-همان،نامه۱۰.

۴۶-همان،نامه۵۳.

۴۷-همان،خطبه۲۱۶.

۴۸-،همان،نامه۵۳،خطبه۹۸و۲۱۶.

۴۹-همان،نامه۲۸،۱۰.

۵۰-همان،کلام۱۶،،خطبه۱۰۳،حکمت۷۰.

۵۱-همان,خطبه۳،۱۶۹،۱۴۸.

۵۲و۵۳-همان،نامه ۵۳

۵۴-قرآن،انعام،۱۵۶،نهج البلاغه، کلام۵۸.

۵۵-نهج البلاغه،کلام۱۲۷،۲۳۳

۵۶-همان،خطبه۳۴.

۵۷-همان،نامه۵۳.

۵۸-همان،نامه۷۱.

۵۹،قرآن،ص،۷۱۷۴،حجر۳۹ ،خطبه۱۹۲.

۶۰-نهج البلاغه،خطبه۲۲،نامه۲۸،قرآن،مائده۱،نحل،۹۱.

۶۱-همان،نامه۵۴،۱

۶۲-پرتوی از نهج البلاغه،ج ۳ ،ص۳۶۵،نهج البلاغه،کلام۲۱۷.

۶۳و۶۴-همان،نامه۵۳.

۶۵-همان،خطبه ۱۰۸-۳.

۶۶همانخطبه۱۹۲

۶۷-همان،نامه۵۳،خطبه،۱۰۸،۳۲،حکمت۲۱۶.

۶۸-همان،کلام۱۷،۹۸،۲۰۰.

۶۹-همان،۸۴،۳۲.

۷۰-همان،نامه۱۰.

۷۱-همان،خطبه۳۸،نامه۳۲.

۷۲-همان،نامه۳۷،کلام۹۸.

۷۳-همان،خطبه۱.

۷۴-قرآن،زخرف،۵۴.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا