مقاله

کرامت انسان و حقوق بشر در اندیشه آیت الله منتظری

پایگاه خبری اولکامیز – چندی پیش روح الله کلانتری روزنامه نگار و مسئول سازمان معلمان گلستان در کانون نواندیشان گلستان در باره اندیشه های آیت الله منتظری سخنرانی کرد. وی متن سخنرانی خود را برای انتشار در اولکامیز ارسال نمود که در پی می آید:

مقدمه:
نه اندر مردمی کردن ترا یاری همی بینم
نه جز آزادگی کردن ترا کاری همی بینم
زکردار تو هرکس را به گفتاری همی بینم
زنیکویی به هردم،از تو کرداری همی بینم
بر دیگر کسان با هر گلی خاری همی بینم
ترا بر جایگاه بی خار گلزاری همی بینم
شعر از «فرخی سیستانی»

موضوع بحث ما حقوق بشر در اندیشه حضرت آیت الله العظمی منتظری است.وقتی ما در مورد شخصیت و متفکری سخن می گوییم، منظور و مقصود این نیست که او همیشه زندگی یکپارچه و یکدستی داشته و فرازو فرودی در کارش نبوده است یا همواره اینگونه می اندیشیده است. به هر حال انسان موجودی پویا و متحول است به خصوص متفکرانی که به اصل اجتهاد و تحقیق پایبند هستند در معرض دگردیسی هم قرار می گیرند؛ بنابر این نکته و تذکر یک الگوی تحلیلی، در مورد هر متفکر و هر انسان و هر اندیشمندی با مجموعه ای از آراء و اقوال روبرو می شویم که ممکن است در مواردی تناقض و تعارض داشته باشند؛ اما آنچه مسلم است برآیند دیدگاه ها و کارنامه عملی و آخرین دیدگاه های آن متفکر ملاک است.نکته ای که در مورد متفکر و اندیشمندی چون آیت الله منتظری و هر متفکری مطرح است اینکه شخصیت هر انسانی از دو منبع مهم یعنی« پروسه زیستی» و « پروسه آموزشی» اوست.

در این پروسه، مسئله برکناری ایشان از قائم مقامی رهبری، رویداد مهمی بود و فرصت بزرگی برای ایشان و برای آزادی خواهان ایجاد کرد. ایشان مجال بیشتری برای تامل و تتبع در اندیشه های خود پیدا کردند. ایشان تغییر را مذموم نمی دانستند و مانند برخی لایتغیر بودن را فضیلت نمی دانستند. این ویژگی پویایی ایشان شدبود که او را در جایگاه یک فقیه موسس رساند.

او نخستین فردی بود که حقوق بشر را وارد فقه کرد، البته ادبیات حقوق بشر در ایران پیشینه درازی دارد و بیش از یکصد سال پیش در ایران مطرح بوده است. در قبل از انقلاب آیت الله مطهری نخستین شخصیتی است که حقوق بشر را با اسلوب فقه سنتی وارد فقه کرد و مسئله کرامت انسان و کرامت ذاتی انسان، جزء اصول فقهی و مبانی استنباط فقهی ایشان شد. این در شرایطی بود که « حقوق بشر هراسی» در جامعه ما رواج داشت. در یک دوره طولانی مرحوم آیت الله مصباح یزدی در نماز جمعه خطبه هایی علیه مفاهیم حقوق بشر، دموکراسی و اصلاحات می خواندند و در تلاش بودند که آنرا یک کالای غربی معرفی کنند. حتی در سال ۱۳۹۶ آیت الله صادق لاریجانی رییس وقت قوه قضائیه به صورت مکرر در مورد حقوق بشر غربی و اینکه ما به حقوق بشر نباید اعتنایی داشته باشیم اشاره می کرد و حقوق بشر را وسیله توطئه سیاسی می دانست و با افتخار می گفت که ما هیج اهمیتی به حقوق بشر نمی دهیم؛ اما آیت الله منتظری از حقوق بشر نه هراس نظری و علمی داشتند و نه هراس عملی داشتند و در دوران پس از انقلاب و در سال های آخر عمرشان به این موضوع، هم در سپهر نظری و هم در سپهر عملی با شجاعت بیان داشته و به سخنان خود جامه عمل پوشاندن .

مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری فقیه بی بدیل روزگار ما در واپسین درس خارج خویش به یک اجتهاد اصولی و زیر بنایی زده و خاطر نشان کرده که «این مسئله (کرامت انسان بما هو انسان) را در فقه جایی مطرح نکرده اند ولی بین روشنفکران خیلی مطرح است که آیا اسلام برای انسان با قطع نظر از اینکه هر دینی داشته باشد ارزشی قائل است؟ نوعا فقها می گویند نه و اگر کافر ذمی باشد مال و خون او محترم است، ولی اگر کافر حربی باشد حرمت ندارد.سپس کافر حربی را چنان معنی می کنند که کسی اهل ذمه نمی ماند ولو اینکه جنگی وجود نداشته باشد.

ما مطلب را مطرح کردیم و تتبع آن را به فضلا سپردیم.» (۱)در پایان هم می گویند:« من تقاضا میکنم که چون فرصت تتبع پیدا نکردم این سوال که انسان کرامت ذاتی دارد یا نه را تتبع کنند.اینکه انسان گل سرسبد خلقت است،البته مومن به جای خود احترام دارد اما احترام انسان هم جای خود.» از این رو ما در این فرصت کوتاه به مفهوم کرامت انسان از نگاه عقل قرآن و روایات می پردازیم.

اصلاحاتی چون« حقوق انسانیت» یا «حقوق بشریت» پیش از مشروطه در نوشته های طالبوف،آخوندزاده،یوسف خان مستشاردوله و بعد از مشروطیت در نوشته های آخوند خراسانی به ندرت به کار رفته است. اصطلاح « آدمیت» نیز به همان معنا توسط ملکم خان و دیگران به کار می رفت. تشکل «آدمیت» توسط ملکم خان در حدود سال ۱۲۹۹ق و « جامع آدمیت» توسط عباسقلی خان آدمیت( میرزا عباسقلی خان قزوینی) در سال ۱۳۰۳ق تاسیس شدند و از ترویج مرام آدمیت، غیرت و آتش آدمیت و قواعد و اصول آدمیت و… سخن می گفتند.(۳) تا پیش از این مفهوم حقوق انسان و شهروندی معنی ندارد و در برخی از سیاست نامه های ما از مردم به مفهوم « رمه» برای حاکم اسلامی تلقی می شدند.

برای مثال در سیاستنامه خواجه نظام الملک از قول بهرام گور می نویسد:« رعیت ما رمه ما هستند و وزیر ما امین ما»(۴)

مفهوم کرامت انسانی:
در این رابطه کلی گویی هایی شده است. نگاهی به منابع انسانی نشان می دهد که کرامت، موضوعی گنگ است و غالبا آنرا با فضیلت اشتباه می گیرند. کرامت انسان یک موضوع فلسفی،مذهبی،حقوق بشری،پزشکی و حقوقی است. کرامت انسان ریشه دینی هم دارد و در تعالیم مسیحی کلیسا هم ذکر شده است. کرامت انسان بنیان حقوق بشر و به تعبیر دیگر قلب حقوق بشر است تا این معنی درک و فهمیده نشود،حقوق بشر فهم نخواهد شد. کرامت انسان و حق حیات، دو پایه حقوق بشر هستند. تصورات غلطی در مورد کرامت انسان وجود دارد. غالبا تصور می شود که کرامت برای انسان کریم است، در حالی که اصل کرامت انسان ناظربه انسان به ما هو انسان است اعم از اینکه کریم و شریف باشد یا نباشد. در دیدگاه فایده گراها، انسانی که مفید نیست و سربار دیگری است کرامت ندارد. مثل انسانی که مریض و ناتوان است و نمی تواند فایده ای برای دیگران داشته باشد.چنین انسانی ارزش و کرامت ندارد،اما در کرامت ذاتی چنین انسانی کرامت دارد مستقل از اینکه سودمند باشد یا نباشد مجرم باشد یا نباشد. در اندیشه فایده گراها، ملاک ارزش و آنچه موضوعیت دارد « دیگران» است، اما در کرامت ذاتی آنچه موضوعیت دارد « خود فرد» است نه تشخیص ما و دیگران.(۵) در واقع این جمله ملاک کار است« چو جان دارد و جان شیرین خوش است» تا زمانی که در دنیا هست کرامت دارد، فقط زمانی که بخواهد به دیگر ضرری وارد کند باید در برابر او ایستاد . یکی از موارد مهم در کرامت انسان بحث حقوق زندانیان است. در این بحث ما معتقدیم که زندانی هر جرمی کرده باشد قابل احترام است حتی اگر قاتل باشد و به خاطر جرمش زندانی باشد نباید از حقوق طبیعی خود مثل استفاده از آب و غذا و سلامتی و دیدار با خانواده و… محروم شود و عدم رعایت این حقوق برای او جرم محسوب می شود و اگر کسی مانع از این حقوق شود باید او را مجازات کرد.زندانبان و حکومت هم طبق احکام شرعی و هم طبق اسناد بین المللی ضامن محسوب می شود.(۶)
انواع کرامت:

سه نوع کرامت انسانی داریم. کرامت اکتسابی،تهاتری و ذاتی

۱ـ کرامت اکتسابی:
کرامتی است که انسان آن را با تلاش و کوشش خود کسب می کند. انسان هایی که اخلاق نیکو دارند و به دیگران محبت می کنند مورد احترام دیگران هستند و افراد فاسق و فاجر این احترام را ندارند. اما این مرحله اول کرامت است که شامل برخی می شود و برخی را هم شامل نمی شود.(۶)

۲ـ کرامت تهاتری:
این نوع کرامت یک درجه بالاتر از کرامت اکتسابی است و براساس روابط متقابل بدست می آید.اصل این کرامت این است که ما به حقوق دیگران احترام می گذاریم تا به حقوق ما احترام بگذارند. یا ما به حقوق دیگران تعرض نمی کنیم تا به حقوق ما تعرض نکنند.(۷) این آیه قرآن که می گوید:« ولا تسبوالذین یدعون من دون الله فیسبوالله عدوا بغیر علم»(۸) آنهایی را که جز خدا را می خوانند دشنام ندهید که آنان هم متقابلاً از روی دشمنی و به نادانی،خدا را دشنام خواهند داد. ناظر به همین معنی کرامت تهاتری است. در آیه ای دیگر می خوانیم:« ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها»(۹) اگر به دیگران نیکی کنی به خودت نیکی کردی و اگر به دیگران بدی کنی به خودت بدی کردی.این معنی در آیات دیگری هم ذکر شده است(۱۰) این نوع کرامت در مقررات جنگی هم ذکر شده است. چنانچه در قرآن می خوانیم:« وان جنجوا السلام فاجنح لها و توکل علی الله»(۱۱) اگر دشمن به صلح گرایید شما هم بپذیرید و صلح کنید و نگران نباشید و توکل به خدا کنید. کرامت تهاتری نیز ارزشمند است،اما ضمانتی همیشگی برای حفاظت پایدار از کرامت نیست.

۳ـ کرامت ذاتی:
عمیق ترین و ناب ترین مفهوم از کرامت انسانی، همین کرامت ذاتی است. مقصود این است که انسان به ما هو انسان دارای کرامت است، یعنی اگر انسان مرتکب قتل هم شده باشد باید بر اساس اصل مقابله به مثل با او برخورد کرد. باید حقوق انسانی اش را رعایت کرد و نسبت به جرم ارتکابی او را مجازات کرد. همانگونه که امام علی (ع) به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) در مورد این ملجم مرادی فرمود که او یک ضربه به من زد شما هم یک ضربه به او بزنید .همچنین سفارش کرد که مراقب غذا دادن و سلامت و آسایش او باشید و تلاش کنید که فرش زیرش نرم باشد. این نوع از برخورد امام علی (ع) ناشی از اعتقاد او به کرامت ذاتی است.(۱۲) انسان دارای ارزش، حقوق و احترام ذاتی و غیر قابل سلب کردن است. نمی توان فردی را از دایره انسانیت خارج کرد سپس هر عملی را در مورد او مجاز دانست. نباید زندانی را شکنجه کنیم چون جرمی مرتکب شده است.(۱۳)

سطوح سه گانه کرامت در قرآن:
قرآن کریم هر سه سطع از کرامت را تایید می کند. آیه« ان اکرمکم عندالله اتقاکم»(۱۴) ناظر به کرامت اکتسابی است. آیات متعدد دیگری داریم که ناظر به کرامت تهاتری است(۱۵) و آیاتی هم که در ادامه سخن اعلام خواهیم کرد ناظر به کرامت ذاتی است.لازم به ذکر است که گونه های مختلف کرامت انسانی ناقض هم یا متعارض با هم نیستند و در طول هم قرار دارند، اما آنچه در حقوق بشر از مفهوم کرامت انسان اراده می شود نوع سوم یعنی کرامت ذاتی است. نوع نخست را حتی مخالفان حقوق بشر هم قبول دارند و مراعات می کنند. نوع دوم یک رویه مبادلاتی است و بر حسب توازن قوا یا میزان پایبندی انسان ها به قراردادها یا به حسب اعتقاد، رعایت می شود ولی نوع سوم همان است که نمی توان پذیرفت ولی تن به پیامدهایش نداد و نمیتوان حقوق بشر را اختیار کرد و کرامت انسان را نادیده گرفت.(۱۶)

انسان و انسانیت:
آیت الله منتظری شاید نخستین مرجع تقلیدی باشد که کرامت انسان را نه فضیلت که امری اکتسابی است بلکه امری ذاتی دانسته و با تعبیر « کرامت برای انسان بما هو انسان» نشان داد که این معنا را به درستی درک کرده است. نکته مهم این است که در این دیدگاه بین انسان و انسانیت تفاوت دارد.ممکن است کسی انسانیت یعنی ویژگی های اخلاقی مورد انتظار از یک انسان را نداشته باشد اما باز هم انسان است.ممکن است کسی انسان باشد اما انسانیت نداشته باشد. زمانی که این دو را یکی گرفتند کسی که از دایره انسانیت خارج می شود دیگر اصلا. انسان هم محسوب نمی شود که حقوق انسان بر او مترتب شود. با همین دیدگاه بود که در جریان اجرای طرح موسوم به امنیت اجتماعی در سال ۱۳۸۶, دستگیری همراه با هجوم غافلگیرانه به خانه و ضرب و شتم و خشونت علیه متهمان موسوم به اراذل و اوباش و آفتابه انداختن به گردن متهمان و گرداندنشان در ملاء عام و نمایش تمام این صحنه ها از تلویزیون رسمی دولت را توجیه می کردند و می گفتند که اینها اصلا بشر نیستند که حقوق بشر داشته باشند.

با این منطق می توان کسی را که از دایره انسانیت خارج شده است دیگر انسان ندانست و به هر نحوی با او رفتار کرد. نفی کرامت انسان و حقوق بشر از همین جا آغاز می شود. از این پس اینکه چه کسی در دایره انسانیت هست یا نیست به تشخیص های متغیر افراد و حب و بغض های افراد و تفاوت های ایدئولوژیک افراد برمی گردد. هیتلر می گوید یهودی ها انسان نیستند،کمونیست ها می گویند بورژواها انسان نیستند، فایده گرا می گویند کسی که فایده ندارد انسان نیست و برای جامعه هزینه ایجاد نمی کند و طالبان و داعش می گویند که هر کس مثل ما فکر نمی کند انسان نیست و… و به همین ترتیب هر گروهی به عنوانی از دایره انسانیت خارج شده و کشتن و شکنجه کردنش مجاز می شود!(۱۷) این نگاه به انسان افزون بر اینکه مغایر با حقوق بشر است حتی با درک فلسفی از مفهوم انسان مغایرت دارد.
نظام های حقوقی ادیان و پارادایم دوره تجدد و پیشا تجدد

حال که مفهوم کرامت انسان روشن شد، برخی نظریه های رایج در ادبیات مذهبی و عرفانی که می توانند حمل بر کرامت انسان شوند، روشن تر می شوند، بیت الله فقط به انسان اطلاق می شود زیرا تنها مکانی است که خداوند از روح خود در آن دمیده است( ونفخت فیه من روحی) بنابر این نزدیک شدن به حریم انسان باید با تقدس کامل انجام شود.(عرفان کیهانی،ص۱۴۱) اینجا میان اسلام و مسیحیت در باب انسان شناسی شباهت به وجود می آید.

در مسئله مجازات ها درفقه سنتی « کرامت ذاتی انسان» غایب است، اما این تنها در فقه اسلامی نیست. تحقیقات نشان می دهد که در همه نظام های حقوقی،مذاهب و مکاتب تا قرن ۱۹ چنین بوده است. دورکیم در تحقیقی که انجام داد به این نتیجه رسید که در همه نظام های حقوقی دو نظام تنبیهی و ترمیمی وجود دارد و مجازات ها در شریعت یهود، اسلام و حتی مسیحیت از نوع تنبیهی است.(۱۸) هسته مجازات ها در نظام های حقوقی تلافی بوده نه حفظ کرامت انسان. هر جا هم سخن از عفو و گذشت شده است عفو از تلافی است نه کرامت انسان. حتی در بحث گذشت از جان توسط حاکم اسلامی به خاطر شرایط جامعه و مصلحت سنجی است نه کرامت انسان.اما برخلاف دیدگاه دورکیم ما در قرآن خلاف آن را مشاهده می کنیم. در چند جای قرآن با صراحت به پیامبر دستور می دهد که اگر مشرکان خطایی را مرتکب شدند از گناهشان درگذر و آنها را عفو کن.(۱۹) در قرآن کریم ابتدا به خشونت جایز نیست، خشونت فقط در مقام دفاع و مقابله به مثل جایز است؛ ولی چون اصل بر کرامت انسان است، اگر خشونت کننده دست از جنگ کشید ما هم باید تایید کرده و دست از جنگ بکشیم هر چند ضرر کرده باشیم. در عین حال در برخی از احکام فقه سنتی پیشروتر از سایر نظام های حقوقی تا قرن نوزدهم است.(۲۰)

الزامات و پیامدهای پذیرش کرامت انسانی
پذیرش مفهوم کرامت انسان الزامات و پیامدهایی دارد که نمیتوان کرامت انسان را پذیرفت ولی الزامات و پیامدهای آن را نپذیرفت. بسیاری از مردم به الزامات و پیامدهایی که یک عقیده برای آنها ایجاد می کند توجه ندارند. چه بسا انسان عقیده ای را بپذیرد که توحیدی باشد، اما پیامدهای آن شرک آلود باشد. به عنوان مثال زمانی که شما معتقد شدید که اصول دین تحقیقی است و فروع دین تقلیدی است پیامدهای آن تغییر بسیاری از احکام می شود که یکی از آنها احکام مربوط به مرتد است. در حقیقت زمانی که ما یک عقیده ای را می پذیریم ممکن است در برابر پیامدهای آن مقاومت کنیم و آنها را تحریف و یا انکارکنیم. آیت الله العظمی منتظری اما اینگونه نبود. زمانی که پس از تحقیق و بررسی به یک نظر جدیدی می رسید آن را با کمال شجاعت می پذیرفت و همین امر باعث می شد که به پیامدهای آن ملتزم باشد. مثل انقلابی که در مورد سب المومن پس از هزار سال در فقه ایجاد کرد.

اگر مفهوم کرامت ذاتی انسان پذیرفته شود، بویژه آنکه،دارای پشتوانه قرآنی شناخته شود، در بسیاری از احکام دچار تناقض خواهیم شد و باید این احکام تعطیل شود. در بسیاری از مجازات ها باید تجدید نظر شود.آثار باور به کرامت انسان در بسیاری از حوزه ها وارد می شود. به عنوان مثال احکام پاکزادی بی اعتبار می شود. اینکه گفته می شود حرام زاده صلاحیت مرجعیت،رهبری قضاوت،امام جماعت و… ندارد و دیه زنازاده مانند دیه ذمی است، یا زنازاده بدتر از کافر است،زنازاده از خوک و سگ بدتر است، و به بهشت نمی رود و زنازاده موجود پستی است(۲۱) در تعارض با حقوق بشر و کرامت ذاتی اوست. او هر چه باشد یک انسان است و در زاده شدن خود نقشی نداشته است، و نمی توان کسی را که دارای توانایی و سلامت است به جرم اینکه پدر و مادر او کارنادر ستی کرده اند از حقوق خود محروم کرد.

نقطه وصل الهیات و سکولاریسم
کرامت انسان جایی است که الهیات و سکولاریسم به هم نزدیک می شوند. در « دیدگاه حقوق بشری سکولار» انسان منهای هر عقیده ای که دارد دارای حرمت است و در دیدگاه الهی همین که روح خدا در این موجود دمیده شده است ولو اینکه سودمند نباشد، یا مجرم باشد به سبب همان روح خدایی دارای حرمت است و باید حرمتش را نگه داشت. البته دیدگاه حقوق بشر سکولار ممکن است غیر حقوق بشری و یا ضدحقوق بشری باشد. نژادپرستی و ملیت پرستی دیدگاهی سکولار و زمینی هستند، مارکسیسم هم دیدگاه سکولار دارد، اما هیچکدام حقوق بشری نیستند. در دیدگاه مارکسیستی، سرمایه داران طبقه زالوصفت،بی شرف دمل و طبقه غیر مولد و فاقد ارزش هستند.(۲۲) اگر مارکس و انگلس نسبت به طبقه نوپدید سرمایه داری در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی چنین سخن می گفتند، اما امروز مارکسیست ها برای همیشه چنین دیدگاهی دارند و آنها را غده چرکین و طبقات غیر کارگر را یک توده ارتجاعی،طبقه ضدانقلابی،دشمن و در یک کلمه تنفر علیه یک طبقه را روا می شمردند که با روش مسلحانه و باکشتن و ترور باید با آن مقابله کرد(۲۳)

حقوق بشر در عرفان
با جرائت می توان بیان کرد بحث او مانیسم و اصالت انسان به گونه ای که آیت الله منتظری آغازکرده اند اگر تداوم یابد همان جایی است که عقل مدرنیته، عرفان و شریعت به وحدت رسیده اند. عرفان از آنجا که همه عالم و اجزاء و مخلوقات را اسماء ا… می دانند و از نظر آنها همه چیز جلوه الهی است و انسان اشرف مخلوقات و موجودات است، دیگر تقسیم بندی های ایدئولوژیک رنگ می بازند و انسان به عنوان اسماء ا… شناخته می گردد،گرچه کافر باشد.حتی کفر او هم نوعی نغمه توحیدی است.آنچنان که امام(ره) در تفسیر سوره حمد بدین مضمون می گوید که همگان بدنبال کمال مطلق هستند و حتی کافر و مشرک هم به لسان دیگری خدا را صدا می کنند و حکایت آنها مثل حکایت یک عرب زبان،یک ترک و یک فارسی زبان است که بدون آنکه زبان همدیگر را بفهمند از «عنب» و «ازوم» و « انگور» می گویند و در حقیقت همه یک چیز می گویند با سه زبان. در ادبیات دینی و عرفانی ما،اومانیسم موقعیت درخشانی دارد.

اگر امروز بخواهیم زیباترین سخن را برای حقوق بشر و کرامت انسان و اومانیسم بسراییم، چه سخنی زیباتر از این سخن مولانا که در ۸ قرن پیش سروده می توان یافت:
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و سایه اند و تو غرض
تاج کرمناست بر فرق سرت
طوق اعطیناک آویز برت(۲۴)
بیت نخست مأخوذ از آیه « و شهر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جمیعا»(۲۵) و بیت دوم برگرفته ازآیه « ولقد کرمنا بنی آدم»(۲۶) براستی این اوج کلام در نقش و جایگاه کرامت انسان است.

آیت الله منتظری و ادله کرامت انسان
در بررسی اندیشه های آیت الله منتظری متوجه یک حقیقت می شویم که نقطه عزیمت ایشان در بحث حقوق بشر، تفکیک عقیده از حقوق است. از زمانی که به نیکی دریافت؛ حقوق انسان ها تابع عقیده و مذهب شان نیست و چنین نیست که هر کس مومن تر است حقوق بیشتری دارد و سپردن تشخیص مومن تر بودن به آدمیان، خود به عامل پایمال ساختن حقوق و شخصیت انسان ها بدل می شود، و از هنگامی که دریافت انسان والاتر از عقیده است،نه عقیده والاتر از انسان. همین مسئله استقلال عقیده و حقوق و حتی اعمال، انسان ها ازیکدیگر، ضروری ترین گام برای پذیرش حقوق بشر است و او از طریق منابع و روش های سنتی به این تفکیک رسید. آیت الله منتظری ۱۵ آیه و روایت در مورد حرمت انسان ها بیان می کند که شامل ۴ آیه و یازده روایات می شود و ما در این جلسه چهار آیه و دو روایت را توضیح می دهیم و تفسیر آن را می توانید در منابعی که وجود دارد مشاهده نمایید.

دلیل اول:
نخستین و مهمترین دلیل ایشان آیه:« ولقد کرمنا بنی آدم…و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضبلا»(۲۷) است.د. ترجمه و توضیح این آیه می گوید: خداوند انسان بما هو انسان را اعم از مسلم و غیر مسلم با هرعقیده ای که باشد گرامی داشته چون انسان شانیت دارد و دارای استعداد تکاملی است و می تواند از ملائکه سبقت بگیرد. چون زمینه تکامل در انسان وجود دارد این امر سبب حرمت شده است.ایشان در ادامه توضیح می دهد: به عقیده ما قرآن که می گوید:« لقد کرمنا بنی آدم» منظور این است که بنی آدم به اعتبار اینکه بنی آدم هستند کرامت دارد.. اینکه گفته می شود حقوق انسان، یعنی انسان بما هو انسان شرافت دارد ولو اینکه کافر باشد. چون ذات انسان نزد خدا احترام دارد و این صریح آیه است. امام علی (ع) هم در نهج البلاغه در نامه خود به مالک اشتر فرمود: مردم دو دسته هستند:« اما آخ لک فی دین و اما نظیر لک فی الخلق». پس انسان بما هو انسان حرمت دارد.

دلیل دوم:
آیه « واجتنبوا قول الزور»(۲۸) از آیات دیگری است که ایشان به آن استناد کرده است. زور یعنی قول باطل. برخی هم پاسخ دادند قول زور یعنی دروغ واجتنبوا یعنی اجتناب کنید از دروغ در حالی که اهانت و سب لزوما و حتما دروغ نیستند. ممکن است فردی احمق باشد و به او بگویند احمق.اگر این سب باشد قطعا دروغ نیست. برای حرمت سب همچنین به آیه « ولاتنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعدالایمان»(۲۹) می توان استناد کرد. که در اینجا هم قید مسلم و غیر مسلم نیامده است.خداوند اعلام کرده است که از اسم گذاری بد بیزار است. هیج قومی قوم دیگر را مسخره نکند و قید اسلام در کار نیست، زیرا خداوند اصولاً خواسته است روابط اجتماعی خوب باشد و مردم به یکدیگر احترام بگذارند و سخنان نادرست نگویند.

این حکم شامل غیر مسلمان هم می شود. حداقل این است که مسلمانان را در برگیرد اعم از اینکه مومن باشد یا نباشد. زمانی که مومن شدید در حق غیر مومن حق ندارید اهانت کنید. اقتضای ایمان این است که انسان متین باشد و حرف زشت بر زبان جاری نکند. سب کردن نزد خدا مذموم است فی نفسه،چه نسبت به مومن باشد چه غیر مومن. بنابر این آنچه موضوعیت دارد سب کردن است و رعایت حرمت انسان نه عقیده و ایمان.اما پس از سب مومن، مسئله دیگری مطرح است و بسیاری از آقایان می خواهند گردن اسلام بگذارند که اسلام برای انسان بما انه انسان هیج ارزشی قائل نیست و همه ارزش را برای ایمان و اسلام قائل است. اصلا انسان بما انه انسان، نه خون و نه مال و نه آبروی او محترم است.

از صاحب جواهر هم همین معنی استفاده می شود.منتهی او مسئله سب را عنوان نکرده و مسئله هجاء مومن و حرمت آن را مطرح کرده است و می گوید که مشرکان ومعاندین به طور کلی لعنت شأن و سب شأن جایز است.آیا واقعا چنین است؟ یا مواردی که سب یا لعنت اجازه داده شده جزو موارد استثناء است؟ آیا انسان حرمت دارد یا ایمان حرمت دارد؟ آری از نظر اخروی نزد خدا و قیامت چنین است که ایمان ارزش دارد؛ اما نظیر حقوق شهروندی و حقوق اجتماعی، آیا فقط مومن حق دارد و بقیه حق ندارند؟ با اینکه انسان حرمت دارد ولی حرمت مراتب دارد،ایمان هم مراتب دارد،انسانیت هم مراتب دارد،.عقل به ما می گوید سب و فحش،نزاع درست می کند و سب حرام است مگر موارد استثناء که این استثناء شامل مومن و غیر مومن می شود، چون اگر مومنی مبدع باشد برای جلوگیری از بدعت او جایز هست که با او برخورد شود، برای اینکه جلوی بدعت گرفته شود.مستفاد از آیات و روایات این است که انسان به ماهو انسان حق شهروندی دارد. اینکه ایمان یک ارزش است اما نزد خداوند پاداش دارد نه برای اعمال این ارزش در حقوق اجتماعی و زندگی انسان ها که سبب تبعیض گردد.

این نکته مهمی در اندیشه آیت الله منتظری است،زیرا همین که ملاک ایمان را در رعایت حقوق اجتماعی دخالت دهیم بی‌درنگ مسئله ای به نام مرجع تشخیص مومن بودن و غیر مومن بودن مطرح می شود، در حالی که یگانه مرجع در این امور خداوند است و چون انسان ها مامورندکه رای به ظاهر کنند. از ظواهر امور نمی توانند مومن بودن یا غیر مومن بودن افراد را تشخیص دهند.همانطور که آیت الله خمینی در مبحث امر به معروف و نهی از منکر می گوید« ممکن است فردی را که به خاطر ارتکاب فسقی آشکار نهی از منکر می کنید نزد خداوند مقرب تر از شما باشد»(۳۰)

دلیل سوم:
« قل لعبادی یقولوالتی هی احسن ان الشیطان ینزغ بینهم ان الشیطان کان الانسان عدوا مبینا»(۳۱) به بندگان من بگو نیکوترین سخن را بگویید و خوب حرف بزنید همانا شیطان در دلها وسوسه ایجاد می کند و همواره دشمن آشکار انسان بود و موجب عداوت و دشمنی را فراهم می کند. سب و توهین کردن از آشکارترین اموری است که ایجاد عداوت و دشمنی می کند و هم نزد خداوند منفور است و هم به حکم عقل قبیح است و به مقتضای قاعده ملازمه حرام است. در این آیه متعلق کلمه عبادی عام و مطلق است و شامل مومن و غیر مومن است .

دلیل چهارم:
خداوند در مراحل تکوینی انسان می فرماید:« لقد خلقناالانسان من سلاله من طین… تم انشاء ناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین»(۳۲) انسان را ازخلاصه ای از گل آفریدیم. این از قدرت نمایی خداوند است. این مراحل وجودی انسان را که ملاحظه می کنید از مرحله جمادی به مرحله نباتی و سپس به تجرد می رسد.«ثم انشاء ناه» و خلق دیگری کردیم. نه اینکه یک روح مجرد و مستقلی بوده و در جسم فرو کرده است. در اصل همین خاک است که به مرحله تکاملی و مجرد خود می رسد و اگر مرد مجرد کامل از دنیا رفته است. این مجرد کامل ممکن است شمر باشد یا یکی از اولیاء الهی باشد. یک انسان است که از خاک یک مجرد کامل شده است. خداوند در اینجا است که به خودش احسن می گوید. سپس انبیا را برای تربیت او می فرستاد.پس خداوند انسان را احسن مخلوقات می داند صرفنظر از اینکه چه عقیده ای دارند.پس چگونه اجازه می دهیم که به چنین انسانی توهین و تحقیر کنیم .

آیت الله العظمی منتظری در این جا به نکته لطیفی اشاره می کند و آن اینکه لازمه احسن الخالقین بود که ستایش برانگیز است احسن المخلوقین بودن انسان است.(۳۳) وی همچنین بحث دیگری دارد و می گوید« بحث این است که علاوه بر اصل ایمان آیا نفس انسان محترم است از باب اینکه انسان زمینه همان ایمان و تکامل است و خدا می فرماید« ولقد کرمنا بنی آدم»؟ و انسان در نظام هستی جامع کمالات است؟ این انسان بما هو انسان و با قطع نظر از اینکه دین و مذهب خاصی دارد آیا حرمت دارد یا نه؟ یک وقت است که انسان کار خلافی انجام می دهد که قصاص و مجازات و یا تعزیر می شود، اما اگر انسانی هیج خلافی انجام ندهد و متعلق به دین خاصی هم نیست آیا حرمت دارد یا ندارد؟

مرحوم صاحب جواهر در مکاسب خود مسئله «هجاء المومن» را مطرح کرده و می گوید که مومن حرمت دارد و غیر مومن حرمت ندارد و ما می گوییم که چنین نیست.»(۳۴) یک بحثی در مورد روایت « اکثروا من سبهم والقول فیهم والوقیحه وباهتوه» مطرح است که برخی از علمای مثل مرحوم کاشف الغطاء سب را به غیر مومن تعمیم داده و آنرا افضل عبادات معرفی کرده است.سوال این است که آیا در جایی که خداوند می فرماید« ولقد کرمنا بنی آدم» شما می توانید به یک مشرک که کار خلافی هم انجام نداده است به صرف مشرک بودن توهین و تحقیر کنید؟ علماء در مورد باهتوه معنی دیگری را هم مطرح کردند و آن اینکه با مشرکان آنچنان در مورد اسلام بحث کنید که بهت زده شوند. ضمن اینکه این روایت خبر واحد است و خبر واحد در اینگونه امور که به آبروی انسانها مربوط می شود حجیت ندارد.
۱۴ دلیل روایی
آیت الله منتظری علاوه بر ۴ دلیل قرآنی ۱۴ روایت را هم مورد بحث قرار داده است که دوستان می توانند به کتابی که در همین زمینه جناب باقی نوشته اند مراجعه کنند.(۳۵) از جمله نامه امام علی(ع) به مالک اشتر نخعی در نهج البلاغه است

«صنفان: اما آخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق…»(۳۶) آیت الله منتظری می گوید:«واشعر» در این روایت یعنی در عمق دل خویش مردم را دوست داشته باش، و این عبارت قید اسلام ندارد. برای مردم چون

درنده ای نباش… چون آنها دو صنف هستند،یا برادر دینی تو هستند یا اگر مسلمان نیستند در خلقت مانند تو یک انسانند . پس انسان به ما هو انسان حرمت دارد.
دلیل خلافت:
دلیل خلافت هم برای کرامت انسان قابل توجه است. قرآن می فرماید: « انی جاعل فی الارض خلیفه»(۳۷) چند آیه دیگر با همین مضمون در قرآن وارد شده است که نشان می دهد خداوند جانشینی خود را در زمین به انسان وانهاده است و این یعنی تفویض جایگاه و جاه و رتبه و منزلت به انسان از سوی خداوند. دلیل خلافت را آیت الله منتظری نیز مورد استناد قرار داده است.

پیش از او استاد شهید مطهری نیز آیات خلافت را دلیل بر کرامت انسان دانسته بود.(۳۸)
دلیل تسخیر یا دلیل محوریت انسان

چون مرحوم آیت الله منتظری توصیه کرده بود که محققان بحث کرامت انسان را پیگیری نمایند جناب باقی دلیل تسخیر را هم به دلایل ایشان اضافه کرد. سخر: یعنی رام و خاضع کرد تا برای هدف مشخصی به کار گیرد: مسخر؛ یعنی آنچه با زور خاضع و رام شده است. دلیل تسخیر دلیلی است که نشان می دهد علاوه بر آیه « ولقد کرمنا بنی آدم…» آیاتی دیگری هم وجود دارد. بنابر این با تجمیع این آیات اصل کرامت انسان در قرآن محرز می شود. کرامت انسان مساوی است با انسان محوری. انسان محور عالم و عالم برای اوست. این معنا در آیات متعدد آمده است. لذا می توان از عدم تضاد دو متن قرآن و حقوق بشر و بلکه سازگاری آنها سخن گفت. این نکته در آیات مختلف قرآن ذکر شده است.(۳۹)

به جز این آیات، آیات دیگری نیز همین معنی را با تعابیر دیگری بیان می دارند. می دانیم که تکرار نشانه تایید است و نشان می دهد که این سخن بر حسب اتفاق نبوده و اینهمه تکرار برای اصرار بر نکته ای است. این آیات دقیقا به معنی انسان محوری است. انسان محور هستی است. همه چیز برای او آفریده شده است. مفهوم فناورانه و تکنولوژیک و امروزین کلام پیش گفته در باب تسخیر، این است که،رشد علم و فناوری سبب تحقق کرامت انسان می شود. هر چند از سوی دیگر به نابودی کرامت انسانی می پیماید.چون رباط های که فاقد احساس هستند و موشک های قاره پیما و سلاح های میکروبی و شیمیایی بدون اینکه چشمی در چشمی بیفتد و عواطف انسانی را متاثر کند به کشتارهای دسته جمعی می پردازند، اما تسهیل زیست بشر،امنیت سفر، بهداشت و درمان و برخی ابزارها، اخلاق و کرامت انسان ها را حمایت می کنند.(۴۰)

رابطه حقوق بشر با فریضه امر به معروف و نهی از منکر
در مورد مسئله امر به معروف و نهی از منکر همان طور که ما در سنت فکری و فقهی خودمان مشاهده می کنیم یک قرائت بنیادگرایانه و رادیکال از آن وجود دارد که حتی داعش به آن استناد کرده و خیلی از جنایات رابه این وسیله انجام می داد. علت آن این است که فهم نادرستی از این فریضه وجود دارد. من در کتابی که در همین زمینه منتشر کردم که عنوان پایان نامه کارشناسی ارشدم بود به نام« نگاهی نو به فریضه امر به معروف و نهی از منکر» (۴۱) اثبات کردم که امربه معروف و نهی از منکری که امروز در جامعه ما مطرح می شود کاملا مغایر است با آنچه در قرآن و روایات و نهج البلاغه و سیره پیامبران و امامان معصوم(ع)مطرح شده است و دوستان را ارجاع می دهم که آن کتاب را مطالعه کنند.

آیت الله العظمی منتظری هم براساس همین فریضه بود که بخشی از نظریات خود را در مورد حقوق بشر تدوین کرد و برای اولین بار مسئله تحزب را که یک مفهوم مدرن است و سابقه ای در سنت فقهی ما نداشت در مورد این مفهوم اجتهاد فقهی کردند. اساس نظریه ایشان بر همین آیه امر به معروف و نهی از منکر بود.ایشان می فرمودند که « ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر» یعنی اینکه یک گروهی از میان این مردم وظیفه و کارشان دعوت به خیر باشد و این گروه کسانی هستند که باید امربه معروف و نهی از منکر کنند و ایشان تحزب را از مصادیق امربه معروف و نهی از منکر می دانستند و معتقد بودند که امر به معروف و نهی از منکر فقط یک وظیفه بین فردی نیست، همانطور که در مقدمه قانون اساسی آمده است وظیفه شهروندان نسبت به یکدیگر و وظیفه مردم نسبت به حکومت و وظیفه حکومت نسبت به مردم است.

در مورد بخشی که به حکومت مربوط است، حکومت به اندازه کافی امکانات و اختیار دارد، اما آن بخشی که مربوط به مردم است نیاز به ابزار دارد.ایشان می فرمودند که آزادی بیان و پس از بیان،آزادی مطبوعات، آزادی انجمن ها و احزابی که مقهور دولت ها نباشند می توانند رسالت امریه معروف و نهی از منکر را در مورد حکومت ها انجام دهند. لذا با توجه به اینکه امریه معروف و نهی از منکر واجب است، مقدمه واجب هم واجب می باشد، لذا آزادی بیان و مطبوعات، آزادی انجمن ها و نهادهای مدنی و احزاب هم واجب می شوند. ایشان در ادامه در مورد فلسفه قیام امام حسین(ع) می فرمایند که مهمترین فلسفه قیام امام حسین(ع) اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر است. و بیشترین ابعاد این فریضه متوجه حکومت هاست نه مردم.خود ایشان هم در عمل به این فریضه عمل کردند چه قبل از برکناری‌اش از قائم مقامی و چه بعد از آن و حتی در زمان حصر و پس از آزادی براساس اصل امریه معروف و نهی از منکر از حقوق همه انسان ها فارغ از دین و مذهب و قوم و رنگ و نژاد از حقوق بشر دفاع کرده و استنباط جدید فقهی خود را در روزهای آخر عمرشان ارائه نموده که تحول بزرگی در فقه ایجاد کرد.

آیت الله منتظری و دفاع از حقوق مخالفان:
مهم این ویژگی آیت الله منتظری این بود که قربانی کسانی شد که آنها را قبول نداشت. همه ما می دانیم که قرار بود که چند ماه دیگر ایشان بعد از رحلت حضرت امام(ره) به عنوان رهبر جمهوری اسلامی انتخاب شود و فقط کافی بود که چند ماهی در برابر برخوردهای ضد حقوق بشری در ایران سکوت کند، اما او از حقوق افرادی مثل مجاهدین خلق،چریک های فدائی و بهائیان دفاع کرد و نامه های اعتراضی به امام نوشت و منجر به برکناری‌اش از قائم مقامی شد. البته ایشان در سال ۱۳۶۰ و در جریان انفجار حزب جمهوری اسلامی که فرزندش هم در آن حادثه شهید شده بود و هنوز داغدار بود نامه ای به حضرت امام نوشت و از حقوق مجاهدینی که در زندان بودند دفاع کرد و تذکر داده بود که حقوق اجتماعی آنها را رعایت کنید. ایشان در کتاب ارزشمند اسلام دین فطرت ۱۴ حق برای مخالفین ذکر می کند و می نویسد:

۱- حق آزادی بیان و اظهار نظر در عرصه های مختلف.
۲- حق فعالیت تشکیلاتی و اقدام عملی.
۳-حق اطلاع از تصمیم گیری های حکومت و اسرار آنها جز اسرار جنگ در همان زمان جنگ.
۴-حق دستیابی به حقوق خود.
۵-حق استیلای حقوق مشروع و عدم تاخیر و وقت گذرانی از سوی حاکمیت.
۶-حق برخورداری عادلانه و بدون تبعیض حاکمیت با وی در آنچه حق است.
۷- حق برخورداری از کرامت انسانی و رعایت همه مصادیق آن از ناحیه حاکمیت.
۸-حق مصونیت جان، آبرو و شغل وی از هرگونه تعرض.
۹- حق مصونیت از تعرض قضایی به صرف مخالفت با حاکمیت.
۱۰- حق مستور ماندن عیوب وی و عدم افشای آن.
۱۱ـ حق عفو و گذشت نسبت بهلغزش ها.
۱۲- حق دیدار خصوصی و بدون حاجی با حاکمان
۱۳- حق برخورداری از حقوق اجتماعی و مدنی؛ ور این جهت تفاوتی بین مسلمان غیر مسلمان،شیعه و غیر شیعه وجود ندارد.
۱۴- حقوق مخالفان در مورد زندان و دادگاه.
وی در ادامه تاکید می‌کند:« هرچند زندانی کردن مخالفان سیاسی، که با شیوه های غیر مسلحانه علیه حاکمیت فعالیت سیاسی می کنند فاقد مشروعیت بوده و در زمان پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین (ع) سابقه نداشته است.»(۴۲)
اصول و شالوده های حقوق مخالفان در اندیشه آیت الله منتظری
یکی از اصولی که در اندیشه این فقیه موسس مشخص و مبرهن است، بحث نسبیت در ایمان است. . در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۶۲ در دیدار عمومی خود با مردم گفته اند:« بعضی از مردم هستند که پاک اند و و سوء نیتی ندارند که مردم نسبت به انقلاب مراتب دارند؛ یکی خیلی انقلابی است ،یکی کم،یکی در مرحله دهم ایمان است ،یکی در مرحله نازل است و خدا به همه اینها می سازد» و این سخن را مستند به روایتی هم از امام صادق(ع) می کند.

دومین ویژگی اندیشه ای ایشان در برخورد با مخالفان که بسیار موثری بود در تجدید نظر در بحث کرامت انسان، بحث تفکیک عقیده از حقوق بود. یعنی حقوق انسان تابع عقیده اش نیست، اینطور نیست کسی که مومن است حق دارد و کسی که مومن نیست حقی ندارد و معتقد بود که همه انسان ها از حقوق اجتماعی مساوی برخوردارند. بر همین اصول اعتقادی بود که ایشان از حقوق بهائیان هم دفاع می کرد و حتی در مورد مرتد بودن هم ایشان اعتقاد داشت نمی توان به صرف تغییر عقیده یک فرد، یکسری حقوق مثل حق حیات را از او سلب کرد. به هر حال بنده هم مثل جناب باقی معتقدم که اگر چه افرادی مانند استاد شهید مطهری،مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری، آیت الله محقق داماد و چند نفر دیگر در بحث کرامت انسان دیدگاه های روشنی داشته و دارند اما در بین فقها و رجال سیاسی و علمی یک چهره استثنایی است که برای اولین بار کرامت ذاتی انسان را وارد فقه کرد و تحول بزرگی در این زمینه ایجاد نمود. انسانی که در اوج قدرت بود و به خاطر دفاع از حقوق دشمنان خود حاضر شد که قدرت خود را از دست بدهد. امید است علمای دیگر هم مانند مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری در دفاع از حقوق انسانها تلاش کرده و در عمل آن اعتقادات را بیان نمایند. انشاء ا…

منابع و مآخذ:

۱و۲- باقی،عمالدالدین، فقیه انسان گرا،ص۶۰.
۳-همان،ص۶۲.
۴-خواجه نظام الملک،ابوعلی حسن بن علی طوسی،سیروالملوک،ص۵۸.
۵-باقی، عمالدالدین، فقیه انسان گرا،ص۶۴.
۶-همان،ص۶۵.
۷-همان،ص۶۶.
۸- قرآن کریم،سوره انعام/آیه۱۸.
۹-همان،سوره اسراء/آیه۷.
۱۰-همان،انفال/آیه۶۱.
۱۱-همان،آیه/۶۱.
۱۲و۱۳،باقی عمالدین،فقیه انسان گرا،ص۶۸.
۱۴-قران کریم،سوره. /آیه
۱۵-باقی،عمالدالدین،فقیه انسان گرا،ص۶۸.
۱۶-همان،ص۶۹.
۱۷-همان،ص۷۰.
۱۸-دورکیم،امیل،تقسیم کار اجتماعی،ص۱۵۸-۱۷۸
۱۹-قرآن،سوره مائده/آیه۱۹۸.
۲۰-همان،سوره اعراف،آیه ۱۹۹.
۲۱-نظام الحکم،ص۱۲۱.
۲۲-باقی، عمادالدین،فقیه انسان گرا،ص۷۶.

روح الله کلانتری, [۱۰/۱۰/۲۰۲۵ ۲:۰۹ PM] ۲۳-محمد پور،هرمزان،مارکس،انگلس،لنین درباره انقلاب اسلامی ،ص۲۱-۳۰و۱۰۳-۱۰۵.
۲۴-مثنوی مولوی،دفتر پنجم،ص۳۳۹.
۲۵-قرآن،سوره جاثیه/آیه۱۳.
۲۶-همان،سوره اسراء/آیه۷۰.
۲۷-همان،سوره اسراء،آیه۷۰.
۲۸-همان،سوره حج/آیه۳۰.
۲۹-همان،سوره حجرات/آیه۱۱.
۳۰-خمینی،روح الله، امربه معروف و نهی از منکر.
۳۱-قرآن،سوره اسراء/آیه۵۳ .

۳۲-همان،سوره مومنون/آیه۱۲-۱۳.
۳۳-منتظری،حسینعلی،رساله حقوق،ص۳۵.
۳۴-همان،ص۳۶.۳۵-باقی،عمادالدین،فلسفلسفه سیاسی اجتماعی آیت الله منتظری .
۳۶-نهج البلاغه/نامه ۵۳.
۳۷-قرآن،سوره بقره/ آیه۳۰.
۳۸-مطهری،مرتضی،نظام حقوق زن در اسلام،ص۱۷۴.
۳۹-قرآن،سوره های بقره۲۹،ابراهیم ۳۲ و ۳۳،جاثیه۱۲و۱۳،حج۶۵،نحل۱۲،نحل۱۴.
۴۰-باقی، عمادالدین، فقیه انسان گرا،ص۹۵.
۴۱-کلانتری،روح الله،نگاهی نو به فریضه امر به معروف و نهی از منکر،فصل اول، ریشه های تاریخی امریه معروف و نهی از منکر.
۴۲-منتظری،حسینعلی،اسلام دین فطرت،ص۶۳۵ و ۶۳۶.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا