اخبار

اپیدمی «عطش خدمت» در موسِم انتخابات

نگاهی به انتخابات 1402 در ترکمن صحرا در گفتگوی آیجان آتابای با یازگلدی یموت

پایگاه خبری اولکامیز –  موسی توماج ایری؛ نویسنده همکار ماهنامه ی ترکمن دیار:

آیجان آتابای: به نظر می رسد که انتخابات اخیر علیرغم مشارکت حداقلی در سطح کشوری نسبت به ادوار گذشته، شور و شوق زیادی را در ترکمن صحرا برانگیخت و با مشارکت قابل توجهی همراه بود.

رقابت های قومی – قبیله ای و فامیلی به عنوان یک شاخصه بارز در انتخابات مجلس، تعدد نسبی افراد تایید صلاحیت شده (بویژه تایید صلاحیت برخی نمایندگان ادوار گذشته چون قرجه طیار در گنبد و محمدقلی ایری در حوزه غرب استان) و همچنین وجود یک کاندیدای ترکمن برای اولین بار در انتخابات مجلس خبرگان را شاید بتوان از دلایل این شور و هیجان برشمرد.

اما حال که هیجانات فروکش کرده شاید بد نباشد نگاهی تحلیلی تر بر ابعاد مختلف این انتخابات در کلیت آن و همچنین در استان گلستان و ترکمن صحرا داشته باشیم.

یازگلدی یموت: بله، اگر بخواهیم از کل به جزء حرکت کنیم باید امر حکمرانی را به طور کلی در نظر گرفت که در قالب یک ساختار سیاسی خاص تحقق می یابد. از ۲۵۰۰ سال پیش که افلاطون در کتاب جمهور (Republic)  این سوال را مطرح کرد که «چه کسی باید حکومت کند؟» این پرسش، پاسخ های گوناگونی یافته است که ساختار سیاسی «جمهوری» یا همان مردم سالاری یکی از آنهاست که بر مبنای آن انتخاب ریاست کشور با رای عمومی به مدت محدود انجام می شود. که خود گونه های زیادی دارد و «جمهوری اسلامی» نیز یکی از گونه های جمهوری است که در آن رئیس جمهور در واقع شخص دوم مملکت بعد از ولی مطلقه فقیه است و در واقع رئیس قوه مجریه است در کنار قوه قضائیه و مقننه. قوه مقننه در جمهوری اسلامی، خود، از دو رکن مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان تشکیل می شود که وظیفه قانونگذاری و نظارت را بر عهده دارند. حالا اینکه جایگاه، شأن و استقلال این قوا در نظر (یعنی قانون اساسی) و در عمل (وضعیت موجود) به چه نحوی است بحثی است که از اهمیت حیاتی برخوردار است و به نظر من …

آتابای: شاید بد نباشد بحث را با نگاهی به فضای سیاسی حاکم بر کشور در یکی دو سال اخیر منتهی به این انتخابات ادامه دهیم که بارزترین وجه آن اعتراضاتی بود که در سال گذشته به مدت چند ماه تداوم داشت و به نظر می آمد که از نظر گستردگی، تداوم و خواسته های رادیکال، بعد از انقلاب بی سابقه بوده است. از طرف دیگر سطح نارضایتی عمومی فزاینده از مشکلات معیشتی، گرانی و تورم افسارگسیخته، بیکاری و فسادهای ریز و درشت اقتصادی شاید عاملی بود که اکثریت ۶۰ درصدی از مردم را (بنا به آمار رسمی) از تاثیر صندوق رای در حل مشکلات ناامید ساخته بود. رای ندادن آقای خاتمی به عنوان سمبل گفتمان اصلاح طلبی و کسی که همواره و در هر شرایطی قائل به مشارکت در انتخابات برای حفظ روزنه های دموکراسی از طریق صندوق رای بوده، می تواند معنای نمادین مهمی در کنار کُنش سَلبی اکثریت خاموش داشته باشد. من این وضعیت را حامل پیام ها و هشدارهای مهمی می دانم که بی توجهی حاکمیت به آن می تواند پیامدهای بسیار ناگواری را برای خود آن و آینده کشور به همراه داشته باشد. شما این وضعیت را چطور تحلیل می کنید؟

یموت: تردیدی در این نیست که ناکارآمدی سیاسی ناشی از تنگ تر شدن حلقه های قدرت که در مصادیقی که شما اشاره کردید نمود یافته، میزان و عمق نارضایتی عمومی را به حد بی سابقه ای رسانده است که این مشارکت حداقلی گویای آن است؛ آن هم در انتخابات مجلس که انگیزه ها و رقابت های محلی و منطقه ای همواره یکی از عوامل مشارکت نسبی بالا در آن، علیرغم نارضایتی کلی مردم از حاکمیت، بوده است. این می تواند نشانه یک ناامیدی و سرخوردگی و طبعا نارضایتی عمیق اکثریت قابل توجهی از ملت از حاکمیت باشد که باید به عنوان هشدار و زنگ خطری بزرگ و بسیار جدی تلقی کرد. ناکارآمدی ناشی از بسته تر شدن روزافزون فضای سیاسی، خالص سازی و حذف نخبگان، که بحران بی سابقۀ فرار مغزها و مهاجرت نخبگان، متخصصان، کارآفرینان، پزشکان، پرستاران و حتی انبوه قشر مردم عادی طبقه متوسط را رقم زده است و همچنین انباشت روزافزون مشکلات معیشتی و ازدیاد مداوم فشار اقتصادی بر قشر عظیمی از مردم در کنار مسائل حل نشده زنان و جوانان، می تواند هر آن این نارضایتی عمومی را که قطعا با خشم سرکوفته ای همراه است به نقطه انفجار برگشت ناپذیر خود برساند که در آن صورت پیامدهای آن می تواند جبران ناپذیر باشد.

آتابای: اگر بخواهیم بحث انتخابات را به منطقه ترکمن صحرا محدود کنیم، به نظر می رسد کنش نخبگان سیاسی ترکمن صحرا از فعالین رسانه ای گرفته تا فعالان انتخاباتی از جمله افراد یا گروه های موسوم به یاش اولی ها نقش مهمی در تشویق مردم به مشارکت در انتخابات و جهت دهی به آرای آنان داشته است.

یموت: البته من در به کار بردن عنوان «نخبگان سیاسی» برای گروه های مورد اشاره تردید دارم. در یک وضعیت مطلوب، سیاست ورزی باید در دایره احزاب شناسنامه دار با تضمین آزادی های لازمه آن و با رویکرد سیاسی شفاف صورت پذیرد و افراد با فعالیت و کسب تجربه و دانش سیاسی در متن این احزاب به ایفای نقش های سیاسی بپردازند. در غیاب این وضعیت طبیعی است که عمدتا معیارهایی غیر از دانش و تجربه سیاسی ملاک نخبگی سیاسی قرار گیرد. به همین دلیل ما مردم در زمان انتخابات ناگهان با انبوهی از «تشنگان خدمت» به عنوان کاندیدا از یک طرف و انبوه بیشتری از هواداران و لیدرهای انتخاباتی آنها (یا به قول شما نخبگان سیاسی) از طرف دیگر مواجه می شویم. در حالیکه واقعا هیچ درک و تحلیل سیاسی از این افراد نمی بینیم و آنها به صرف مرجعیت اجتماعی خود چه به واسطه شهرت عمومی یا مقبولیت اجتماعی یا به عنوان یاش اولی (که از پس مانده های زندگی عشیره ای و قبیله ای ماست) سعی در نقش آفرینی در انتخابات دارند. و این نقش آفرینی هم، معمولا از معرفی یک کاندیدای خاص به عنوان اصلح و تشویق دیگران به رای دادن به وی فراتر نمی رود. با این حال، من همه اینها را به عنوان یک تمرین سیاسی، مفید می دانم. این وضعیت به دلیل عدم توسعه سیاسی مطلوب به طور کلی است و در فقدان چنین وضعیتی طبیعی است که همین نقش آفرینی های خودجوش مراجع اجتماعی و افراد تاثیرگذار تعیین کننده خواهد بود که به دلیل ضعف دانش و تحلیل، ممکن است در نهایت نتیجه عکس نیز بدهد.

آتابای: شما به ظهور ناگهانی تشنگان خدمت به عنوان کاندیدا در زمان انتخابات اشاره کردید. همیشه یک پرسش بی پاسخ برای من این بوده که چرا قریب به اتفاق این افراد که مدعی خدمت و همچنین مدعی تخصص و توانایی برای خدمت هستند، در زمان های غیر از انتخابات این قدر منفعل هستند و نقش اجتماعی خود را به حضور مثلا در عزا و عروسی ها محدود می دانند. آیا اگر کسی در ادعای خدمت و توانایی و تخصص خود صادق باشد، راه این خدمت حتما از مجلس و نهادهای رسمی می گذرد؟

یموت: به مسئلۀ بسیار مهمی اشاره کردید که نیاز به آسیب شناسی دقیق دارد. شما اگر رزومه این افراد را بررسی کنید با توجه به الزام قانون به داشتن مدرک کارشناسی ارشد برای نمایندگی مجلس از چند سال اخیر، همه آنان تحصیلات عالی دارند و معمولا کارمندان دولت بوده یا هستند؛ از پزشک گرفته تا مهندس، وکیل، روانشناس، استاد دانشگاه، معلم و … اما هیچگونه خلاقیت و تاثیرگذاری مثبت اجتماعی به عنوان خدمت، فراتر از مشاغل آنان، نمی بینیم که به این معنی، از کشاورز و دامدار و لوله کش همه در حال خدمت هستند. در صورتی که کسی که واقعا عطش و توان خدمت داشته باشد در همین وضعیت موجود نیز می تواند منشاء خدمات و خیر عمومی باشد.

منظور من از این حرف ها تخطئه ایشان یا تشکیک در حسن نیت آنان نیست بلکه بر این باورم که باید این مسئله را آسیب شناسی کرد. صورت مسئله در کلی ترین حالتش این است: چرا نخبگان، تحصیل کردگان و متخصصان ما در ترکمن صحرا نمی توانند به طور موثر منشاء خدمات و خیر عمومی باشند؟ من در اینجا به طور کل وجود نخبگان خدمت گزار به معنای مورد نظر را نفی نمی کنم بله در مقایسه با پتانسیل موجود، آن را بسیار ناچیز می دانم. این سوال را حداقل در مورد آن عده ای از داوطلبان که نه به قصد کسب قدرت، شهرت و منفعت شخصی و گروهی بلکه با نیت خدمت خالصانه به میدان می آیند، می توان پرسید. این بحث مجال فراخ تری می طلبد اما عجالتا می توان به دو علت اساسی اشاره کرد: اول؛ اینکه به طور کلی در فرهنگ، آموزش و تربیت ایرانی به دلیل رقابت فردگرایانه که کنکور نمونه بارز آن است، ما هیچ وقت کار جمعی و مشارکت تیمی و اجتماعی را فرا نگرفته ایم. به همین دلیل در همین ترکمن صحرا ما آدم های بسیار تحصیل کرده و متخصصی داریم که جز در موارد استثنا و بسیار معدود، هرگز پا از حیطه منافع شخصی خود فراتر نمی گذارند و نمی توانند در یک فعالیت اجتماعی و مدنی، حتی در حد به اشتراک گذاری دانش و تخصص خود برای کمک و ارتباط با مردم در قالب شبکه های اجتماعی، وبسایت ها، مطبوعات یا به صورت خدمات داوطلبانه، مشارکت نمایند؛ چه برسد که بخواهند با ابتکار عمل هایی چون تشکیل سازمان های مردم نهاد (NGO) یا فعالیت های فرهنگی، علمی و اجتماعی از قبیل نشریات، گروه های مطالعاتی و دوره های آموزشی بخواهند تاثیر عمیق تر و ماندگارتری بر جای گذارند. دلیل دوم به برداشت نادرست ما از تحصیلات برمی گردد. وقتی که هدف غائی نظام آموزشی در کنکور و کسب مدرک و منافع مادی شخصی ناشی از آن خلاصه شود، ما با آدم های متخصص و دارای مدارج عالی تحصیلی اما یک بعدی و عاری از سواد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و در یک کلام «فقدان فرهیختگی» مواجه خواهیم شد؛ فقدان و فقر بزرگی که در قریب به اتفاق انبوه تشنگان خدمت حاضر در صحنه انتخابات شاهد آن هستیم.

آتابای: شاید بد نباشد که به عنوان آخرین موضوع اشاره ای هم به انتخابات مجلس خبرگان بکنیم که برای اولین بار یک روحانی ترکمن تایید صلاحیت و موفق به راهیابی به این مجلس شد.

یموت: آنچه در این زمینه برای من جالب توجه است تلفیق تحصیلات حوزوی و آکادمیک در ایشان است. به صراحت باید گفت که حوزه های علمیه ما در ترکمن صحرا از نظر برنامه درسی و نوع آموزش بسیار دچار رکود بوده و در گسست کامل از سواد عمومی و علوم جدید به سر می برند. بعد از انقلاب با ایجاد گفتمان حوزه و دانشگاه تحول اساسی در حوزه های علمیه شیعی ایجاد شد به طوری که طلاب این حوزه ها با علوم انسانی غربی نیز آشنا شدند. حتی حوزه های علمیه اهل تسنن در سیستان و بلوچستان نیز از این نظر رشد نسبی خوبی داشته است. اما متاسفانه حوزه های علمیه اهل تسنن در ترکمن صحرا با تلقی نادرست از مفاهیم «سنت» و «علم» هنوز هیچ تحول و رشد مثبتی را از نظر ساختار آموزشی، برنامه درسی بازبینی دروس و تالیف کتب جدید تجربه نکرده، به روزرسانی نشده و در طول سالیان دراز در رکود محض به سر برده است و به نظر می رسد این عرصه حتی فاقد یک نهاد یا متولی مستقل، جدی و کارآمد سیاستگذاری و مدیریت آموزشی باشد. به همین دلیل، شاید ایشان به عنوان نمونه شاخص یک روحانی اهل سنت و ترکمن که تحصیلات حوزوی و دانشگاهی را توأمان دارند، بتوانند نقش مهمی در تغییر وضعیت مورد اشاره ایجاد کنند. یک برداشت بسیار محدود از «سنت» و «علم» نمی تواند پاسخگوی نیازهای معنوی و اخلاقی جهان پیچیده، درهم تنیده و دائما در حال تغییر امروز باشد. در پرتو درک عمیق از سنت، و در کنار آشنایی با دستاوردهای جهان مدرن، امکان نوآوری و ابداع (و نه بدعت) در جهت ایجاد تحول در ساختار آموزشی، برنامه ها و دروس حوزه های علمیه اهل سنت در ترکمن صحرا وجود خواهد داشت که طبعا با توجه به مرجعیت و نفوذ عمیق قشر روحانی در جامعه ترکمن صحرا در رشد معنوی و فرهنگی منطقه در درازمدت بسیار موثر خواهد بود.

منبع – ماهنامه ی ترکمن دیار – شماره بیستم – اسفند ۱۴۰۲

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا