یادداشت

آخرین دیدار

پایگاه خبری اولکامیز – حاج نورمحمد قوامی در پیامی کوتاه اعلام کرد : خاطره آخرین دیدار جریان و اتفاقی است که میان دو دوست واقعی  رخ داده است که روز وفات بردی قوچ زاده ، حاج جلیل آخوند آخوندی آن را با چشمانی پر از اشک و بغض تعریف نمود. من از ایشان خواستم خاطره را مکتوب کنند و برایم بفرستند. ایشان نیز یادداشت ذیل را فرستاد که در پی می آید: 

روز شنبه هفتم بهمن ماه داشتم از خیابان کسری جلوی دبیرستان مختوم قلی فراغی گنبد رد میشدم ، یک مرتبه چشمم به ماشین بردی قوچ زاده افتاد بلافاصله ماشینم را نگه داشتم و برای دیدن بردی وارد مدرسه شدم.

من چون امسال بازنشست شده بودم و به مدرسه نمی آمدم دلم برایش تنگ شده بود و دقیقاً یک ماه قبلش با همدیگر از طریق فضای شاد چت کرده بودیم و گفته بود فلان روز مدرسه هستم بیا بشینیم و صحبت کنیم.

ساعت حدود ده و نیم صبح بود رفتم در دفتر معاون مدرسه آقای شهیادی نشستم، ده دقیق بعد زنگ تفریح شد آقای صابری دبیر فیزیک آمد و بعد از سلام و احوالپرسی رفت اتاق دبیران.

 از او خواستم بردی را بگو بیاد میخوام ببینمش و به شوخی گفتم بهش نگو من هستم بلکه بگو یک نفر از اداره آمده با تو کار داره .

او بهش گفته بود و بردی هم با بی میلی بلند شده و آمد (چون زنگ تفریح ده دقیقه است  وفقط برای نوشیدن یک لیوان چای فرصت هست) وقتی آمد خندید و همدیگر را بغل کردیم و پس از احوالپرسی کلی در مورد موضوعات مختلف صحبت کردیم.

پرسیدم این روزا توی عکسهای انتخاباتی نیستی؟

گفت: حدود ده روز است به علت سرماخوردگی جایی نمیرم امروز حالم بهتر شده.

در مورد تدریسش پرسیدم؟

گفت دوست داره جایی معاون آموزشی یا معاون اجرایی بشه.

وقتی زنگ ورود به کلاس زده شده بلند شد که به کلاس برود و گفت روزهای یکشنبه کلاس ندارم اگر فرصت کردی بیا فراغی بشینیم با هم صحبت کنیم سپس از هم خداحافظی کردیم.

بردی فردی بسیار شوخ طبع و خوش اخلاق و خوش صحبت بود و البته در کارش نیز مسلط و مصمم بود.

آن روز آمدم خونه و شب بعد از نماز عشاء آقای نفیسی مدیر سابق فراغی زنگ زد و گفت خبری شنیدم آیا تو شنیدی؟

گفتم نه من از چیزی خبر ندارم.

وی از اتفاق ناگوار خبر داد.

اینگونه چند ساعت بعد از آخرین دیدار بردی عزیز از میان ما رفته بود . روحش شاد و یادش گرامی

بعداز شنیدن خبر بی نهایت متأثر شدم و با خود اندیشیدم که چقدر زندگی نامطمئن است و هر دیداری ممکن است آخرین دیدارمان باشد،به قول ضرب المثل ترکمنی ( بوگون گورانینگ ارتیر یوق )

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا