فرهنگی

اولین قربانی

پایگاه خبری اولکامیز-  ملا دانیال پقه در پاسخ به سئوال اولکامیز  در مورد فلسفه قربانی  این مطلب را ارسال نمود و نوشت  از تفسیر نمونه آیت الله مکارم گرفته شده که کاملا موافق با اهل سنت بوده و دارای سلاست و بیان خوب می باشد.

حضرت اسماعیل فرزندی ۱۳ ساله بود که ابراهیم علیهما السلام(پدر بزرگوار حضرت اسماعیل) خواب عجیب و شگفت انگیزى دید که بیانگر شروع یک آزمایش بزرگ دیگر در مورد این پیامبر عظیم الشأن است، در خواب دید از سوى خداوند به او دستور داده شد: فرزند یگانه اش را با دست خود قربانى کند و سر ببرد.

ابراهیم(علیه السلام) وحشت زده از خواب بیدار شد، مى دانست: خواب پیامبران واقعیت دارد و از القائات شیطانى به دور است، اما با این حال دو شب دیگر همان خواب تکرار شد که تأکیدى بود بر لزوم این امر و فوریت آن.

مى گویند: نخستین بار در شب ترویه (شب هشتم ماه ذى الحجه) این خواب را دید، و در شب هاى عرفه و عید قربان (نهم و دهم ذى الحجه) خواب تکرار گردید، لذا براى او کمترین شکى باقى نماند، که این فرمان قطعى خدا است.

ابراهیم(علیه السلام) که بارها از کوره داغ امتحان الهى سرافراز بیرون آمده بود، این بار نیز باید دل به دریا بزند، سر بر فرمان حق بگذارد، و فرزندى را که یک عمر در انتظارش بوده و اکنون نوجوانى برومند شده است، با دست خود سر ببرد!

ولى، باید قبل از هر چیز، فرزند را آماده این کار کند، رو به سوى او کرده گفت: فرزندم! من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم، بنگر نظر تو چیست ؟! (قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى).

فرزندش که نسخه اى از وجود پدر ایثارگر بود، و درس صبر و استقامت و ایمان را در همین عمر کوتاهش در مکتب او خوانده بود، با آغوش باز و از روى طیب خاطر از این فرمان الهى، استقبال کرد، با صراحت و قاطعیت گفت: پدرم هر دستورى به تو داده شده است اجرا کن (قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ).

و از ناحیه من فکر تو راحت باشد که: به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت (سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ).

این تعبیرات پدر و پسر، چقدر پر معنى است! و چه ریزه کارى هائى در آن نهفته است!.

از یکسو، پدر با صراحت مسأله ذبح را با فرزند ۱۳ ساله مطرح مى کند، و از او نظرخواهى مى کند، براى او شخصیت مستقل، و آزادى اراده قائل مى شود، او هرگز نمى خواهد فرزندش را بفریبد، و کورکورانه به این میدان بزرگ امتحان دعوت کند، او مى خواهد فرزند، نیز در این پیکار بزرگ با نفس، شرکت جوید، و لذت تسلیم و رضا را همچون پدر بچشد!

از سوى دیگر، فرزند هم مى خواهد: پدر در عزم و تصمیمش راسخ باشد، نمى گوید مرا ذبح کن، بلکه مى گوید: هر مأموریتى دارى انجام ده، من تسلیم امر و فرمان او هستم، و مخصوصاً پدر را با خطاب یا أَبَتِ ! (اى پدر!) مخاطب مى سازد، تا نشان دهد این مسأله از عواطف فرزندى و پدرى سر سوزنى نمى کاهد، که فرمان خدا، حاکم بر همه چیز است.

و از سوى سوم، مراتب ادب را در پیشگاه پروردگار به عالى ترین وجهى نگه مى دارد، هرگز به نیروى ایمان و اراده و تصمیم خویش، تکیه نمى کند، بلکه بر مشیت خدا و اراده او تکیه مى نماید و با این عبارت از او توفیق پایمردى و استقامت مى طلبد.

و به این ترتیب، هم پدر و هم پسر، نخستین مرحله این آزمایش بزرگ را با پیروزى کامل مى گذرانند.

در این میان، چه ها گذشت؟ قرآن از شرح آن خوددارى کرده، و تنها روى نقاط حساس این ماجراى عجیب، انگشت مى گذارد.

بعضى نوشته اند: *فرزند فداکار، براى این که: پدر را در انجام این مأموریت کمک کند، و هم از رنج و اندوه مادر بکاهد، هنگامى که او را به قربانگاه در میان کوه هاى خشک و سوزان سرزمین منى آورد، به پدر گفت: پدرم! ریسمان را محکم ببند، تا هنگام اجراى فرمان الهى، دست و پا نزنم، مى ترسم از پاداشم کاسته شود!

*پدر جان! کارد را تیز کن و با سرعت بر گلویم بگذران، تا تحملش بر من (و بر تو) آسان تر باشد!

پدرم! قبلاً پیراهنم را از تن بیرون کن که به خون آلوده نشودچرا که بیم دارم چون مادرم آن را ببیند عنان صبر از کفش بیرون رود.

آن گاه افزود: سلامم را به مادرم برسان، و اگر مانعى ندیدى پیراهنم را برایش ببر، که باعث تسلى خاطر و تسکین دردهاى او است، چرا که بوى فرزندش را از آن خواهد یافت، و هر گاه دلتنگ شود، آن را در آغوش مى فشارد و سوز درونش را تخفیف خواهد داد.

لحظه هاى حساسى فرا رسید، فرمان الهى باید اجراء مى شد، ابراهیم(علیه السلام) که مقام تسلیم فرزند را دید او را در آغوش کشید، گونه هایش را بوسه داد، و هر دو در این لحظه، به گریه افتادند، گریه اى که بیانگر عواطف و مقدمه شوق لقاىِ خدا بود.

قرآن، همین اندازه، در عبارتى کوتاه و پر معنى، مى گوید: هنگامى که هر دو تسلیم و آماده شدند و ابراهیم جبین فرزند را بر خاک نهاد… (فَلَمّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ …

www.ulkamiz.ir

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا