گزارش

سفر به ازبکستان، قسمت آخر + تصاویر

پایگاه خبری اولکامیز – دکتر ذکریا قرنجیک:

بخارای شریف

روز چهارم با تاکسی بین شهری، بعد از عبور از شهر نوایی، عازم بخارای شریف شدم. حس و حال عرفانی و مذهبی زیادی داشت. در شهر سمرقند، با وجود مساجد زیاد، امکان خواندن نماز در مسجد سخت بود، صدای اذان شنیده نمی‌شد.

شبیه ترین مردم و آداب به شهرهای ترکمن صحرا را بخارای شریف دیدم.

یک میدان در مرکز شهر بود که پاتوقم تا روز آخر در این شهر بود. میدانی که در یک طرف مسجد قدیمی با حوض بزرگ آب، یک طرف ارگ تاریخی بخارا، یک طرف برج نورپردازی شده بخارا و در طرف دیگر رستوران تاریخی بود که حس آرامش خاصی برام ایجاد می‌کرد.

بخش هایی از شهر بافت قدیمی خود را حفظ کرده، طوری که وسط شهر تویله گوسفندان نیز دیده می‌شد.

 روزی که از ارگ بخارای شریف بازدید می‌کردم، حس و حال پادشاهان ترکمن را به راحتی می‌شود دید و احساس کرد، محل برگزاری جلسات، تخت پادشاهی، نوشته ها و نقوش حکاکی شده رو دیوارهای ارگ و … .

حدود ۶٧٠٠ مسجد و ٣٠٠ مدرسه دینی فقط در شهر بخارای شریف وجود دارد که اکنون یک مدرسه و چند مسجد، فعال است. با این تعداد از مراکز دینی، میتوان به ابهت و شکوه از دست رفته بخارای شریف پی‌برد

به عنوان مثال دو مدرسه دینی مقابل همدیگر هستند، مدرسه کلان ( موزه کنونی) و مدرسه میرعرب ( که هنوز فعالیت دینی خود را دارد)

وقتی با یکی از اساتید مدرسه میرعرب صحبت میکردم، می‌گفت که بخارای شریف ابهت و جلال گذشته خود را ندارد و اغلب شاگردها به صورت پاره‌ وقت می‌آیند.

روزی که من به بخارای شریف رسیده بودم، ماراتن بخارا درحال اجرا بود و دونده های مختلف از کشورهای گوناگون، برای شرکت در مسابقه آمده بودند.

حال و هوای شهر متفاوت بود، یک طرف صدای اذان به گوش می‌رسید و در طرف دیگر صدای آهنگ مسابقه.

منم که توی رستوران، پاهای خود را دراز کرده و چای سبز می‌نوشیدم. کنار میزم دو نفر آقا نشستند از حرفاشون متوجه شدم که ترکی استانبولی حرف می‌زنند.

با آنها شروع به صحبت کردم و دلیل آمدنشان را پرسید؛ فردی که اهل ترکیه بود آقای عصمت گفت؛ راننده کامیون هست و موقع رانندگی، کامیونش به یک میله آهنی برخورد کرده و انداخته، که اون میله به ماشین پشت‌سر خورده و خسارت زده. راننده هم برای جبران خسارت هزار دلار خواسته و آقاعصمت قبول نکرده و به دادگاه ارجاع داده شده و تا زمان محکمه با دوست ازبکی خود در شهر می‌گشته.

بعد از برگشتن به ایران وقتی نتیجه محکمه را پرسیدم گفت بعد از یک ماه نتیجه نگرفته و مجبور به پرداخت مبلغ شده است.

 

حضرت بهاءالدین نقشبند

روز بعد با یاندکس به مقبره حضرت بهاءالدین نقشبند در بیرون از شهر بخارای شریف رفتم. در مسیر راننده یاندکس گفت خودش نیز برای زیارت با من پیاده خواهد شد و گفت که خیلی وقت هست که خودش هم نرفته زیارت.

پرسیدم که چند وقت نرفته است و در جواب گفت چهااار روز هست که نرفتم!

گفتم آفرین چقدر احترام می‌گذارند و علاقمند هستند.

در اغلب کافه ها و رستوران ها، خانم ها فعالیت می‌کنند و مشتری دایم را اغلب آقایان تشکیل می دهد که با دوستان خود بگو و بخند دارند و وقت خودشان را اینگونه می گذارنند.

تا روز پنجم طبق برنامه پیش رفتم ولی به دلیل مسافت زیاد بین خیوه و تاشکند، نتوانستم به شهر خیوه بروم و مجبور به برگشت به سمت تاشکند شدم.

 

بازگشت به سمت تاشکند

با تاکسی بین شهری، از شهر بخارای شریف به تاشکند برگشتم.

وقتی سوار تاکسی شدم، یک خانم با سه تا بچه قبل از من سوار بودند. فکر کردم که تعداد مسافرا تکمیل شده و تاکسی حرکت خواهد کرد! ولی رستم بیک(راننده تاکسی) گفت که هنوز تکمیل نشدیم.

دو تا دختر آمدند که باهم سوار شدند! سه بزرگسال و سه تا بچه قد ونیم قد اونم مسافت ١٢ ساعته!

وقتی بین راه برای ناهار وایستادیم، رستم بیک گفت که متاسفانه اون خانم توی تاکسی با سه تا بچه، الان از شوهرش جدا شده و بدون پول کافی و محل اسکان، به سمت تاشکند می‌رود! و کرایه کمتری از او گرفته است. به شهر سمرقند که رسیدیم برادر اون خانم زنگ زده و گفته که دنبال اونا می‌آید، و از تاکسی پیاده شدند

 

تاشکند

دو شب آخر را در شهر تاشکند گذراندم. به مسجد جامع شهر تاشکند رفتم که بنایی به‌روز داشت و در کنار مدرسه دینی قدیمی بنا شده است.

در محوطه مسجد جامع یک ساختمان را اختصاص دادند به موزه نگهداری قدیمی ترین نسخه خطی قرآن کریم که توسط حضرت عثمان (ع) کتابت شده است.

این نسخه با خط کوفی، در قرن هفتم، توسط امیرتیمور از کوفه به سمرقند آورده شده‌است.

روی بعضی از صفحات قرآن کریم، لکه هایی به چشم می‌خورد که می‌گویند حضرت عثمان (ع) موقع خواندن قرآن ضربه شمشیر خورده و روی آن جلد قرآن کریم افتاده و لکه های خون حضرت عثمان(ع) است.

این سفر ۹ روزه با تجربه های خاص و جذابی که برایم داشت، تمام شد.

به نظرم مسافرت دکمه ایستی است به زمان! وقتی مسافرت هستی انگار زمان متوقف شده است.

با سپاس فراوان از شما مخاطبین محترم که وقت خود را اختصاص دادید به این مطالب و سپاس فراوان از دست‌اندرکاران این ماهنامه که فرصتی برای ارایه این سفرنامه را به بنده دادند.

پاییز۱۴۰۲

منبع – ماهنامه ترکمن دیار – شماره ۱۸

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا