ادبیات

بر فراز ویرانه های یک ترجمه

پاسخ احمد مرادپور به دکتر دیه جی

پایگاه خبری اولکامیز – اخیرا مطلبی با تیتر ( انتقاد کردن نقد کردن نیست! ) به قلم دکتر عبدالرحمن دیه جی شاعر و نویسنده صاحب نام ترکمن در اولکامیز منتشر گردید. در پی آن احمد مرادپور از دیگر چهره های اهل قلم و اندیشه در ترکمن صحرا پاسخی مبسوط بر آن نوشت که در ذیل می خوانید :

مقدمه:

یکی از شیوه های کهن در به انحراف کشاندن اذهان در کشف حقیقت خصوصا ” در مجادلات کلامی اعم از مکتوب یا شفاهی ایجاد یک مقدمه غلط در تبیین  گزاره اصلی  می باشد ، به این نحو که معالطه گر برای کسب نتیجه مورد نظر خویش با رندی جریان گفتگو را با یک استدلال مبتنی بر گزاره ای غلط به انحراف می کشاند.

از جمله مغالطات می توان به مغلطه ارجاع به فضل (ارجاع به مدرک آکادمیک)  در یک مباحثه اشاره نمود ، به این نحو که مغالطه گر در صورت ناتوانی در پاسخ به اصل ایراد وارده تلاش می کند موضوع را به اتکاء فقدان تحصیلات آکادمیک و یا تحصیلات غیر مرتبط ،  قابل و در خور پاسخ ندانسته و مخاطب را فاقد صلاحیت و شان و جایگاه اعلام و با این مقدمه نادرست نتیجه را به نفع خویش مصادره نماید.

چنین شیوه ای از رویارویی اگرچه می تواند اسباب رهایی موقت از پاسخ را فراهم اورد اما این سنگر پوشالی ، ذهن پرسشگران و مخاطبان و کاوشگران را برای همیشه نمی تواند  بفریبد این گریزگاه ها نه تنها مفری برای نجات نیستند بلکه در واقع پرتگاه هایی هستند که  عاقبت ، فرد مغالطه گر در ان سقوط می نمایند.

عمومات گرد امده در پاره ای دانش های انسانی از جمله  ادبیات فارسی ( شعر و داستان) ،علوم اجتماعی  ، علوم سیاسی و  تاریخ به دلیل در هم تنیده گی و اندام واره واحد، برای بسیاری قابل فهم ،درک و تجزیه می باشد پر واضح است که مراتب استدراک و چربدستی به اعتبار سطح مطالعه و قریحه  افراد می تواند متفاوت باشد ، تحصیلات حرفه ای آکادمیک به قصد نیل به فهمی عالی تر در هر رشته دانشگاهی و نیز کسب مدرک ان رشته صورت می گیرد، لیکن صرف داشتن مدرک دانشگاهی به یقین نشان از کارامدی و توانمندی فرد فارغ التحصیل شده نیست و صد البته این امر به معنای نفی کلی ارزشمندی تحصیلات آکادمیک نیست لیکن چنان دیوار بلندی بین دانش اموختگان سیستمیک با دانش اموختگان عرفی را نیز شاهد نیستیم.

این امرکه که فردی بتواند بر پاره ای  از علوم هم خانواده انسانی  هم زمان چیره شود  جای شگفتی نیست، افراد صاحب نام بسیاری داریم که از چنین ویژگی هایی برخوردارند فی المثل محمد علی سپانلو که مترجم، شاعر، هنرپیشه و حقوقدان بود از عباس عبدی با مدرک مهندسی پلیمر  که به روزنامه نگاری ، سیاست و علوم اجتماعی می پرداخت.

اکبر گنجی، روزنامه نگار ، دین پژوه ، سیاستمدار، جامعه شناس،نویسنده، همچنین می توان به عبدالکریم سروش اشاره نمود ،داروسازی گستره فعالیت او در فلسفه ، عرفان ، شعر و پژوهش های دینی زبانزد  بوده و جزء صد چهره تاثیر گذار قرن معرفی گردیده است بنابر این مرزبندی بین دانش های نظری بطور منجز و قطعی امریست مردود.

اخیرا” بنده حاشیه ای بر نقد شایسته اقای توانگری در مورد موضوع ترجمه دیوان مختوم قلی با اشاراتی به سایر ترجمه ها ، نوشته ام که در سایت اولکامیز نشر گردید .

یادداشت بنده یک نقد کلی ناظر بر  شیوه ترجمه دوستان مترجم بود ( تاکید می گردد نقد بنده  ناظر بر متون و  جزییات اشعار نمی باشد) بدیهیست انچه در نقد کلیات ترجمه اورده می شود به دلیل ماهیت کلی و تمرکز بر شیوه ترجمه، خروج موضوعی از پرداختن در جزییات دارد بنابر این پرداختن به مصادیق ، جزییات ، محسنا ت و ایرادات متون در یادداشت ما محل اعتنا نبوده است.

جناب اقای دکتر عبدالرحمن دیه جی به عنوان یکی از مترجمان فارسی برخی از اشعار مختوم قلی از نوشتار  بنده رنجیده و در کانال تلگرامی خویش ضمن نقدی مکتوب یک ویدیوی مفصل در شرح و بسط موضوع ترجمه خویش با نگاهی به مشکلات ترجمه و انگیزه منتقدان بارگذاری نموده اند( البته ایشان از بنده یا فرد خاصی نام نبرده اند لیکن چون غیر از بنده و جناب توانگری بر ایشان چیزی ننوشته اند واضح است که  بخشی از خطابه ایشان متوجه بنده می باشد)

اگر چه تاکنون چندان تمایلی به پاسخگویی به بیانات ایشان نداشتم علت آن نیز سبک و سیاق جزم اندیشانه و  تحقیر کلامی پنهان و اشکار ایشان می باشد (به نحوی که ایشان در ویدیوی خویش به قصد تحقیر  با کلام ترکمنی  از  ناقد  با واژه ” بیر پاخیر” یاد می کند)  معذالک پس از درج مطلب ایشان در سایت اولکامیز   اینک ترجیح مرجح غالب امد و پاسخگویی به قصد شفافیت امر برای مخاطبان برای غبار روبی از مغالطات ایشان را واجب دانستم از این رو به شرح ذیل به نکات مختلفه می پردازم:

یکم: ایشان آورده اند  :

”هرکس در حوزه تخصص خود باید نظر بدهد  خود رادر علوم غیر مرتبط صاحب نظر نشان دادن از بیماری های رایج جامعه فرهنگی ما است”.

از ترجمان جمله فوق چنین بر می آید که : اظهار نظر فرد غیر متخصص در علوم دیگر نشانه بیماری بوده و نظر چنین شخصی اساسا” نظر نیست بلکه تلاشی می باشد برای اینکه خود را صاحب نظر نشان دهد.

بی تردید چنین نیست که ایشان می فرمایند. در مباحثی که محل نظر دانش بشری می باشد سخن اگر وزنی و اعتباری داشته باشد جامعه  لاجرم شاهد تاثیر ان خواهد بود  و اگر سخن  صرفا” تلاشی برای دیده شدن باشد معمولا محل اعتنا مخاطبان قرار نمی گیرد و در غبار ایام  گم می شود همچنین مهم است که سخن در چه محفلی بیان می گردد و مخاطبان چه کسانی می باشند .

آیا می توان مخاطبان گسترده سایت اولکامیز  را افرادی ساده لوح تلقی نمود که بتوان  به سخنی سخیف و بی پایه ایشان را فریفت؟

گمان بنده اینست که سخن جناب دکتر دیه جی صحیح نبوده  و تلاشی برای گریز از پاسخ می باشد در واقع  مصداق صریح مغالطه ارجاع به فضل می باشد که در ان مخاطب بجای پاسخگویی و پرداختن به ایرادات وارده به نقد ، تلاش می کند با هجمه به جایگاه ناقد فرافکنی نماید .

دوم:

فرموده اند استثنائا” در حوزه علوم انسانی افراد می توانند حسب تلاش و کوشش و قریحه صاحب نظر گردند و از باب مثال مرحو دکتر هیئت را مصداق مستثنای فوق اورده اند.

پر واضح است هر دانشی که انسان خارج از حرفه اصلی خویش و حسب علائق و احیانا” قریحه مورد تحقیق و تعقیب قرر دهد احتمالا” اسباب رشد و شکوفایی فرد را فراهم می اورد و به گمان بنده حصری در این میان نیست و  هیچ حصری را پذیرا نمی باشد و می توان امثال و اشباه فراوانی ذکر نمود ولیکن به یک مثال برجسته اکتفا می گردد.

اقای عبدالکریم  سروش که رشته تحصیلی نخستین ایشان  داروسازی و شیمی  بوده و سپس تحصیل فلسفه علم پرداخته اند ، ایشان در حوزه  معرفت دینی ، اشعار مولانا و شمس و حافظ از سر آمدان می باشند ، آیا ایشان از  بیماری روانی فرهنگی  مورد نظر  دکتر دیه جی  رنج می برند ؟

سوم:

آورده اند ” نقد از انتقاد جداست ”

خیر،  بی تردید چنین نیست. به موجب مفاد فرهنگ های  لغت متعدد ،  نقد و انتقاد معنایی همسو دارند و در هر دو جدا کردن سره از ناسره ، خوب از بد و  بر شمردن درستی ها و نادرستی های یک اثر ادبی و هنری و نظایر ان تعریف شده است ، کلمه  انتقاد بر وزن انفعال از مصدر نقد  می باشد ، در واقع عمل نقد کردن را  انتقاد می گویند، شایسته است فردی با مدعای شاعری به حدااقل های اوزان  کلمات متداول آشنا باشد!

اینکه ایشان مایل هستند برای اثبات دریافت های ذهنی خویش معانی لغوی کلمات را تغییر داده و با مدد آن نقد بنده را انتقاد تلقی و انتقاد را در معنای عیبجویی تفسیر و ان را   نشانه اغراض پنهان و دشمنی جلوه دهند هیچ کمکی به رفع اصل موضوع مورد نقد نمی نماید  هرچند با فرض صحت ادعای اقای دیه جی در اینکه  قصد ناقد عیبجویی و هویدا کردن عیوب و ایراد در یک اثر ادبی یا علمی  باشد عرف اینست که صاحب اثر یا  در دفاع از خویش بکوشد یا اینکه توجهی به مباحث وارده ننماید.

چهارم:

جناب دکتر دیه جی اورده اند: افرادی که معمولا با ژست های روشنفکری  و علامه واری روی هر چیزی نظر می دهند  برای به کرسی نشاندن حرفهای خود به گفتار بزرگان علمی و ادبی رجوع می کنن  البته این ایرادی ندارد  اشکال در این است که نمونه ها ومصادیق ارایه کنند……مثلا هنگام نظر دادن  روی نوشته ای ادبی به بخش مصداق ها و مثالها که می رسند  نمی توانند برای بیان نظرات خود از صنایع لفظی و معنوی ادبی و واژگان تخصصی استفاده کنند  و با جملات کلی و عامه پسند از ان عبور می کنند…این افراد از واژگانی استفاده می کنند که معلوم است خود هم معنای ان را نمی فهمند .

این سبک نوشتار متناقض، در هم آلوده و بدون پشتوانه استدلالی می باشد چرا که : به شرحی که پیشتر آوردم نقد بنده چنانکه پیشتر آوردم  نقد در قالب کلیات سبک ترجمه بود ه  و اساسا” پرداختن به جزییات مورد توجه نبود ه است و لذا اصرار ایشان بر نیاوردن مصادیق یا صنایع لفظی و ادبی ربطی به  موضوع  نقد ما ندارد  هر چند بنا دارم  پاره ای از اشعار مورد  ترجمه ایشان  را  در مواعد آتی مورد توجه قرار د اده و از حیث ریخت شناسی کلمات مرکب کاربردی و انتقال استعاره ها در زبان و فرهنگ ترکمنی  به استعاراتی مشابه در فرهنگ فارسی  یک به یک مورد بررسی قرار دهم معذالک نوشتار پیشین در پی چنان منظوری نبوده تا ایراد ایشان متوجه ان باشد.

پنجم:

فرموده اند: این اقایان گاهی از واژگانی استفاده می کنند که معلوم است خود هم عمق معنی ان را درنیافته اند.

همین موضوع مورد اشاره دکتر دیه جی یکی از نقاط آسیب ایشان و سایر دوستان مترجم می باشد که جناب توانگری نیز به درستی به ان اشاره نموده اند، قلت آشنایی به واژگان فارسی، ایشان به علت  عجز در درک و اشنایی با گستره زبان فارسی گمان می کنند واژگان کاربردی دیگران نیز ممکن است برای شخص  نویسنده مبهم باشد  ، به ایشان توصیه می شود بجای فرافکندن  موضوع   لطف بفرمایند واژگانی که در فهم ان در مانده اند  را  اعلام کنند  تا معانی ان را ساده سازی نمایم.

ششم:

در جایی فرموده اند ، ”’ این اقایان حتی حاضر نیستند  نظر پروفسورهای آن رشته را نیز بپذیرند”’

احتمالا مراد ایشان  بخشی از نقد بنده به تعاریف و حظ و ذوق جناب پروفسور آصف گلزاد می باشد .

پر واضح است که مدرک دانشگاهی صاحب یک نظریه نمی تواند ملاک درستی ان نظریه باشد .

اینکه جناب گلزاد در مقام تعریف از ترجمه منثور ایشان بر امده و از کلمات وی درترجمه تعریف نموده اند برایند سطح و  میزان  خشنودی  شخص  ایشان می باشد بنده ضمن احترام به جایگاه انسانی  و شخصیتی جناب گلزاد نمی توانم در حوزه ترجمه مطالب اقای دکتر دیه جی  به میزانی که  ایشان خشنود می گردد خشنود باشم ولو اینکه ایشان  از منظر اکادمیک جایگاهی در خور داشته باشند . علت ان نیز به شرحی که اوردم  روشن است ، درستی یک نظریه هیچ ارتباط منطقی با میزان مدرک صاحب نظر ندارد .

فی المثل به بخشی ازیکی از  اشعار مورد ترجمه جناب اقای دیه جی که  بدلیل علاقه و احتمالا تفاخر به هنر خویش اخیرا” در کانال خود بازنشر نموده اند  و احیانا مورد حظ پروفسور گلزاد قرار گرفته  در ذیل اشاره می نمایم :

ای یار چشمانت جلادند

زبانت عیار

عشوهات بیمارم می کند

رخساره ات تمار

این منم گرفتار بلای منصور

پوست خویش را زیر پای افکنده به سوی تو شتابانم

فارغ از غلط املایی(  کلمه عشوهات  که صحیح ان عشوه هایت می باشد)، استعاره موجود درشعر فی المثل کلمات   جلاد  و عیار چون ریشه عربی داشته و در زبان فارسی کاربرد دارند در ترجمه اقای دیه جی خود کلمات  عینا زیرنویس شده اند حال انکه کلمه جلاد  در برگردان به فرهنگ فارسی اعتبار و غنای شعری خویش را از دست می دهد ودر مابقی  نیز همچنین ،( راجع به این موضوع ، چگونگی انتقال استعاره به زبان مقصد در اینده بیشتر خواهیم گفت).

انچه هولناک تر است جمله ” پوست خویش را زیر پای افکنده  به سوی تو شتابانم” می باشد

تکلیف  یک فارسی زبان با این جمله چیست؟

چه فهمی و چه درک شاعرانه ای می تواند بدست آورد؟

به گمان بنده این جمله نه تنها  واجد وصف زیرنویس نیز نیست بلکه و  متاسفانه می تواند  اسباب تمسخر فارسی زبانان  نیز قرار گیرد!

اینکه پروفسور گلزاد با این ترجمه به ذوق و حظ رسیده اند خود معمایی دیگر است که نیازمند بررسی و گفتگوی مستقیم با ایشان می باشد.

هفتم:

جناب دکتر دیه جی در خاتمه  یادداشت خویش  به یک فیلم  تگزاسی اشارتی داشته و از مواجهه و نبرد پیرمردی زبده در تیراندازی  و جوانی جویای نام یاد می نماید که در پی کسب شهرت می باشد و در نهایت ان جوان با تیراندازی وکشتن ان پیرمرد از قفا سعی می نماید جایگاهی کسب کند .

اقای دیه جی بدینسان با ارایه مثال فوق خود رادر جایگاهی فرا فره ، و در قلل رفیع تجربه و دانش  و ناقدان را افرادی جویای نام و کم خرد جلوه می دهد.

گمان می کنم بیماری فرهنگی که  جناب دیه جی در ابتدای یادداشت خود از ان پرده برداری می کنند ( اظهارنظر کردن در حوزه های غیر تخصصی) بر فرض صحت ،  خطرناکتر از بیماری روانی خودشیفتگی نباشد ، نارسیسیست ها ( خود شیفتگان)  در توهم خود انچنان  از خود و اثار خود خشنودند  و  بر خود می بالند که  تاب کمترین کنایه و اشاره ای را ندارند .

در ادبیات کلامی و مکتوب  ، ادبا   علاوه بر رعایت نطق و فهم  در نوشتار درارایه تماثیل نیز از متون غنی ادبی استفاده می کنند  ، فردی که خود را  دارای آثار ادبی فراوان در  نثر ونظم می خواند   شایسته است   در ارایه تمثیل و تشبیه  از گنجینه  فرهنگی  غنی خویش   مثالی   ادبی  ارائه نمایند   چرا که برون کشیدن  خاطره ای از تماشای  یک فیلم عامه پسند امریکایی  برازنده یک نویسنده با دهها کتاب نیست.

در خاتمه ذکر این نکته در باب عمومات ترجمه شعر را ضروری می دانم ، شعر به واسطه اینکه اسباب خلق ان  صور خیالی  بوده و با استعارات و تشبیهات جان می گیرد در ترجمه، انتقال استعاره به زبان مقصد بقدری غیر ممکن می گردد که حاصل ان سبب ویرانی شعر می گردد تنها راهی که می تواند این صعوبت را اندکی سهل نماید اجازه در  بر انداختن و زیرورو کردن شعر توسط مترجمی می باشد که شاعری چیره دست باشد ، این مشکل و سختی را جناب پروفسور ازمون نیز در ترجمه اشعار مختومقلی به زبان انگلیسی یاد اور می گردد.

ادوارد فیتز جرالد مترجم رباعیات خیام  نیز  با مشاهده اشعار خیام متوجه این مطلب می گردد که می بایست برای انتقال مفاهیم عمیق رباعیات خیام طرحی دگر اندازد وی با غور در شخصیت که خالق این رباعیات بوده به نوعی   به  هم ذات  پنداری  شگفت انگیزی با خیام دست می یابد و چنان در وی  محو می  شود  که در ترجمه اشعار  با داشتن قریحه  و توانایی شاعری  اقدام به تشریح رباعیات خیام به زبان انگلیسی می نماید در واقع انچه ارایه می نماید زیرنویس اشعار خیام نیست بلکه شرح ان به زبان شاعرانه خود و با اتکاء به  خیالمندی  شخصی می باشد چنین است که اثر او کماکان بهترین ترجمه رباعیات خیام به زبان انگلیسی شناخته می شود ، با این وصف او  در کمال فروتنی معترف است که کار او در حد ایجاد حبابی روی اب است که تاثیر عمیقی انچنانکه اصل شعر می تواند داشته باشد را به همراه ندارد .

انچنانی که دکتر مجدالدین کیوانی می گوید:

”حقیقت این است که کار فیتزجرالد را نمی توان «ترجمه» به معنای متعارف امروزی آن شمرد.در واقع  او از سروده های خیام الهام گرفته ولی بیشتر حرف خودش را زده، و دنیای خودش را ترسیم کرده است. به عبارتی دیگر، فیتزجرالد شعر خیام را بهانه ای برای بیان دردها، افسردگی های روحی و شمّه ای از زندگی غریبانه و ناشاد خود، در بافت فرهنگ و جهان بینی خاص انگلیسی قرار داده است. چنانچه وی ترجمه ای کما بیش تحت اللفظی از رباعیات عرضه می داشت و سعی می کرد در فکر و بیان پا به پای خیام پیش برود، چه بسا این محبوبیت و شهرتی را که در میان هموطنانش به دست آورد، پیدا نمی کرد ..

عزیزانی  که اشعار مختومقلی را به فارسی بر می گردانند  قطعا  باید انتظار ان را داشته باشند کار ایشان مورد نقد همه جانبه چه در شیوه نقد و چه در انتقال صنایع ادبی بکار رفته در زبان مادر به زبان مبدا ء  قرار خواهد گرفت .

و این امر مختص مترجمان اشعار مختوم قلی نمی باشد و  بطور کلی این موضوع مبتلا به  ترجمه همه اشعار می باشد

ماحصل آنکه  به نقل از استاد شفیعی کدکنی   ترجمه شعر نه تنها هنر نیست بلکه   تخریب یک بنای باشکوه می باشد و عزیزانی که در مقام ترجمه بر می آیند  اگرچه ممکن است از سوی انانی که اثر به زبان ایشان ترجمه شده ( در این مثال فارسی دانان) تشویق گردند اما از سوی اگاهان به زبان مبداء  کار ایشان به رفتار کودکانی می مانند که در اب دست و پا می زنند، و این سختی در  ذات النفس ترجمه شعر نهفته  است  و قائم به فرد خاصی نیست .

کوتاه سخن انکه تنها جغدها بر فراز ویرانه ها می خوانند و می خرامند و  اشخاص مستغنی از تعاریف نظیر ادوارد فیتز جرالد با داشتن چنان پشتوانه غنی ادبی و ارایه   کار تحسین بر انگیز و فوق العاده هرگز بر ترجمه ی خویش نبالیده اند.

www.ulkamiz.ir

 

 

 

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. بنظرم ترجمه شعر به زبان دیگه معنی نداره و از جذابیتش کم میکنه چون اون کلمات تو همون زبان معنی میدن و قافیه ها نسبت به همون تشکیل شدن. خیلی توضیحات کامل و جامع بود جناب مرادپور . انشالا شمارو بیشتر تو این عرصه ببینیم تا بیشتر از تجربه شما استفاده کنیم و همچنین دوستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا